چاه دلو

لغت نامه دهخدا

چاه دلو. [ دَل ْوْ ] ( اِ مرکب ) کنایه از دنیا باشد. ( برهان ). دنیا. ( ناظم الاطباء ). || کنایه از برج دلو هم هست که یکی از دوازده برج فلکی است. ( برهان ). برج دلو که برج یازدهم از بروج دوازده گانه بود. ( ناظم الاطباء ).

جمله سازی با چاه دلو

ز چاه دلو برون شد دو اسبه یوسف مهر به رغم اخوان در مصر چرخ ‌گشت عزیز
دید مردی نشسته بر سر چاه دلو با حبل برنهاده به راه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
بی درنگ
بی درنگ
محسن لرستانی
محسن لرستانی
آراسته
آراسته
معجر
معجر