فرهنگ معین
(پُ ) (اِ. ص. ) دباغ، پوست پیرا.
(پُ ) (اِ. ص. ) دباغ، پوست پیرا.
پوست پیرا، دباغ.
💡 دوست را گر ز هم بدرّی پوست گر کند آه او نباشد دوست
💡 زین خطایش بر سر بازار باید کند پوست گر کند دعوی به زلفت نافهٔ آهوی چین
💡 گفت بهلولش خموش ای جمله پوست گر بدانندی سگان کاین آن اوست
💡 همچو گل خندان و بیرون شو ز پوست گر تو را معنی تجریدی ازوست
💡 ای دیو هوس رفته ترا در رگ و پوست گر پاک نیی لاف محبت نه نکوست