پس و پیش

لغت نامه دهخدا

پس و پیش. [ پ َ س ُ ] ( اِ مرکب ) یا پیش و پس. پس و پیش یکی شدن.دو مجرای شرم زن بهم پیوستن. افضاء: اِمراة مفضاة؛ زن که پیش و پس او یکی گردیده باشد. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

عقب وجلو.
* پس وپیش کردن: (مصدر متعدی )
۱. اشیایی را که در جایی گذاشته شده جابه جا کردن و جای آن ها را عوض کردن.
۲. مردمی را که در جایی جمع شده اند به عقب وجلو راندن.

فرهنگ فارسی

پساپیش

جمله سازی با پس و پیش

شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد
در حضرت توحید پس و پیش مدان از خویش مدان و خالی از خویش مدان
فتح و اقبال مرا تو را پس و پیش نصرت و سعد بر یسار و یمین
همه جانان شوم چه از پس و پیش براندازد ز ناگه برقع خویش
لحظه‌ای درگذر ازین پس و پیش لمحه‌ای در نگر به عالم خویش