واداد

لغت نامه دهخدا

واداد. ( مص مرکب مرخم، اِمص مرکب ) برگشتن. ( آنندراج ):
زاهد ار منعت کند از عاشقی
گو طریق عشق را واداد نیست.اسیری لاهیجی ( از آنندراج ).کی بهره برد ز عاشقانت
زاهد که کندز عشق واداد.اسیری لاهیجی ( از آنندراج ).این شاهد برای معنی برگشتن مناسب نیست بلکه کلمه واداد در این بیت به معنی منع است، چنانکه این معنی در ناظم الاطباء هم آمده است. || وادار. || حفظ. || منع. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به وادادن شود.

فرهنگ فارسی

برگشتن یا وادار
(مصدر اسم ) ۱ - باز دادن. ۲ - منع ممانعت ( ناظم الاطبائ ): (( زاهد از منعت کند از عاشقی گو طریق عشق را وا داد نیست. ) ) ( اسیری لاهیجی )

جمله سازی با واداد

نه که هست از نیستی فریاد کرد بلک نیست آن هست را واداد کرد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال قهوه فال قهوه فال چوب فال چوب فال انگلیسی فال انگلیسی