سپاسی

کلمه سپاسی به عنوان یک کنایه، به نوعی به فردی اشاره دارد که به دنبال دریافت کمک یا حمایت از دیگران است.

این واژه می‌تواند به وضعیت اجتماعی و اقتصادی فرد اشاره کند که در آن به دلیل مشکلات مالی یا دیگر دشواری‌ها، مجبور به درخواست کمک می‌شود.

در ادبیات فارسی، این مفهوم ممکن است به صورت نمادین به کار رود تا به ضعف یا وابستگی اجتماعی اشاره کند.

همچنین، در برخی از متون، سپاسی می‌تواند به معنای نوعی تواضع و نیاز به دیگران تعبیر شود.

 به این ترتیب، این واژه نه تنها به معنای فیزیکی گدایی، بلکه به ابعاد عاطفی و اجتماعی آن نیز اشاره دارد.

لغت نامه دهخدا

سپاسی.[ س ِ ] ( ص نسبی ) ( از: سپاس + «َی »، پسوند نسبت ) رجوع به ساسی شود. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). کنایه از گدا و گدایی کننده. ( برهان ) ( آنندراج ):
بی سپاسی نکنی رند نمایی به از آنک
بسپاسیت بپوشند به دیبا و پرند.ناصرخسرو ( دیوان چ تقی زاده ص 143 ).- سپاسیان؛ امّتان اولین پیغمبری را نیز گویند که بعجم مبعوث شد. ( برهان ). گروهی بوده اند از پارسیان قدیم پیرو و تابع کیش مه آباد پیغمبر باستان و آنان سپاسی و سهی کیش و به دین مینامیده اند. ( آنندراج ). از برساخته های فرقه آذر کیوان: نخستین نظر در بیان اعتقادات علمی و عملی سپاسیان. آغاز ذکر مذهب سپاسیان و پارسیان که ایشان را ایرانیان نیز خوانند. گروهی که ایشان را ایزدیان و یزدانیان و آبادیان و سپاسیان و هوشیان و انوشکان و آذر هوشنگیان و آذریان گویند. ( دبستان المذاهب ص 7 ). برای اطلاع از عقاید منتسب به این فرقه رجوع به دبستان ص 7 ببعد شود. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ).

فرهنگ عمید

گدا، گدایی کننده.

فرهنگ فارسی

از سپاس ی ورک سامی کنایه از گدا و گدایی کننده امتان اولین پیغمبری را نیز گویند که بعجم مبعوث شد

جملاتی از کلمه سپاسی

شما اسب آسوده ما را دهید سپاسی بر این کار بر من نهید
یکی بدره آگنده او را دهند سپاسی به شاه جهان برنهند
فرض بود بر همه شکر و سپاس شکر و سپاسی نه به حد قیاس
اگر دور از جان رامش پروردت تا آغاز شام این درد آرام نگیرد و نوید آسودگی را از سر کار دوست نامه و پیغام نیاید. مصرع:«اکبرم رفت و ندیدم دیگرش»، را برای این خسته بی کوی و کس باید خواند و موی مویان بر این کشته بی دادرس باید گریست. ترا به علی «ع» هر چه زودتر مژده تندرستی را نامه نگاری فرمای و از آرامش درد پاینده مستمند خود را سپاسی بر سر نه.
سپاس او را کن ار صاحب سپاسی شناسائی بس آن کو راشناسی
میم سپاسی اگر قدم نهد پیش جیم اساسی دگر پناه ندارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم