کلمه سپاسی به عنوان یک کنایه، به نوعی به فردی اشاره دارد که به دنبال دریافت کمک یا حمایت از دیگران است.
این واژه میتواند به وضعیت اجتماعی و اقتصادی فرد اشاره کند که در آن به دلیل مشکلات مالی یا دیگر دشواریها، مجبور به درخواست کمک میشود.
در ادبیات فارسی، این مفهوم ممکن است به صورت نمادین به کار رود تا به ضعف یا وابستگی اجتماعی اشاره کند.
همچنین، در برخی از متون، سپاسی میتواند به معنای نوعی تواضع و نیاز به دیگران تعبیر شود.
به این ترتیب، این واژه نه تنها به معنای فیزیکی گدایی، بلکه به ابعاد عاطفی و اجتماعی آن نیز اشاره دارد.
شما اسب آسوده ما را دهید سپاسی بر این کار بر من نهید
یکی بدره آگنده او را دهند سپاسی به شاه جهان برنهند
فرض بود بر همه شکر و سپاس شکر و سپاسی نه به حد قیاس
اگر دور از جان رامش پروردت تا آغاز شام این درد آرام نگیرد و نوید آسودگی را از سر کار دوست نامه و پیغام نیاید. مصرع:«اکبرم رفت و ندیدم دیگرش»، را برای این خسته بی کوی و کس باید خواند و موی مویان بر این کشته بی دادرس باید گریست. ترا به علی «ع» هر چه زودتر مژده تندرستی را نامه نگاری فرمای و از آرامش درد پاینده مستمند خود را سپاسی بر سر نه.
سپاس او را کن ار صاحب سپاسی شناسائی بس آن کو راشناسی
میم سپاسی اگر قدم نهد پیش جیم اساسی دگر پناه ندارد