سفیده دم
فرهنگ فارسی
جمله سازی با سفیده دم
روزی که بر نشینی تاج سفیده دم گیرد پناه سایه چتر سیاه را
زاغ و لاغ شب در سفیده دم خفت وزد به دم جفت زد به دم
چون بر زبان هاتف غیبی سفیده دم هوش صفائی این خبر از گوش جان شنفت
صبح از سفیده دم علم فتح بر فراخت تا آفتاب کشور ما میل جنگ کرد
بگشود نگار من نقاب از طرفی برداشت سفیده دم حجاب از طرفی