کنون ظهیری اگر یافتی دوباره ظهور ز یمن مدح تو، میدادمش نشان گوهر
از هنر آل ظهیری تا ابد مستظهرند کاو کند آل ظهیری را همی تلقین هنر
هستی تو خود ظهیر ظهیری و انوری دارد ز تو کمال کمال افتخارها
ملک ترکی را ظهیری دین تازی را نصیر قطب مکنت راسکونی چرخملکت رامدار
چون ظهیری از غم عشقت ندارم دست را چون شفق پا تا گریبان، دامن اندر خون میکشم