زردچهره
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] پژمرده، افسرده.
فرهنگ فارسی
آنکه صورتش زرد رنگ و پژمرده باشد پژمرده افسرده مایل بزردیپسر و یا دختر صاف روی خوش نما و خوشگل زن پیر ریش دار
جمله سازی با زردچهره
ای زردچهره صبح دغا، وصل کم گزین وی لعبت شب شبهگون هجر کم فزای