روان بخشی

لغت نامه دهخدا

روان بخشی. [ رَ وام ْ ب َ ] ( حامص مرکب ) جان بخشی. روح بخشی:
از روان بخشی عیسی نزنم دم هرگز
زانکه در روح فزایی چو لبت ماهر نیست.حافظ.و رجوع به روان بخش شود.

فرهنگ عمید

روح بخشی، جان بخشی: از روان بخشی عیسی نزنم دم هرگز / زآنکه در روح فزایی چو لبت ماهر نیست (حافظ: ۱۵۸ ).

فرهنگ فارسی

جان بخشی روح بخشی

جمله سازی با روان بخشی

منم که طوطی طبعم کند روان بخشی چه در قصیده سرایی چه در غزلخوانی
ای لبت زنده کرده نام مسیح به روان بخشی کلام فصیح
ای لب لعل تو روح بخش مسیحا وی به روان بخشی از مسیح معلاّ
ببین آب روان را با وجود آن روان بخشی که از عریان تنی می‌لرزد از باد زمستانی
از روان بخشی عیسی نزنم دَم هرگز زان که در روح فَزایی چو لبت ماهر نیست
اصل ما ز آب حیات است و روان بخشی آن از میانش به کنار آمد و ماهی دانست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هنگام
هنگام
لوتی
لوتی
تعمیم
تعمیم
دودول
دودول