دشمن کش

لغت نامه دهخدا

دشمن کش. [ دُ م َ ک ُ ] ( نف مرکب ) کشنده ٔدشمن. دشمن کشنده. کشنده خصم. عدو کش:
وزآن پس چنین گفت با سرکشان
که ای نامداران و دشمن کشان.فردوسی.دو بهره ز گردان و گردنکشان
چه از گرزداران و دشمن کشان.فردوسی.ضُبارم؛ مرد دلاور و توانای دشمن کش. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

آن که دشمن را بکشد، کشندۀ دشمن.

فرهنگ فارسی

کشنده دشمن.

جمله سازی با دشمن کش

💡 به شکر گفته‌اند دشمن کش دوستان را لبت چرا کشته‌ست‌؟

💡 کامران و دیرزی و شاه بند و شهر گیر سیم بخش و زر ده و دشمن کش و خنجر گذار

💡 همچنین لشکر کش و دشمن کش و دینار بخش همچنین گیتی خور و میری کن و نیکی فزای

💡 خنجر کش و نام آور، دشمن کش و دین گستر رادی کن و شادی خور، خرم زی و جا نپرور

💡 کسی را که با دوستی سرخوش است نبینی که چون بار دشمن کش است؟

💡 سایهٔ لطف خدا، داعیهٔ راحت خلق شاه گردنکش دشمن کش عاجز بخشای

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گوت یعنی چه؟
گوت یعنی چه؟
سرزمین یعنی چه؟
سرزمین یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز