تا کی

لغت نامه دهخدا

تا کی. [ ک َ / ک ِ] ( ق مرکب ) کلمه استفهام. تا چه زمان و تا چه وقت.( ناظم الاطباء ). از ادوات استفهام مرکب:
چنین گوینده ای در گوشه تا کی ؟
سخندانی چنین بی توشه تا کی ؟نظامی.

فرهنگ فارسی

منسوب به تاک و در شاهد ذیل مراد میوه تاک است ٠

جمله سازی با تا کی

غرور اندیشه‌ای تا کی خیال بندگی پختن تو در جیب آدمی داری که پرورده‌ست شیطانش
خون کنی از نغمه‌ام تا کی دل ای مرغ چمن؟ می‌توانم کرد من هم ناله، اما در قفس!
بیچاره دل به درد تو تا کی بود صبور جان را تو قوّتی و دلم را تویی سرور
صوفی از رندان بپوشد می که در خلوت بنوشد شد کهن بالای خمها خرقه اش تا کی بپوشد
ای صبا، جهدی کن و بگشا نقاب غنچه را تا کی از دیدار گل محروم باشد عندلیب؟
سپهر سفله نهاد از ره ستم تا کی به هر که مهر تو ورزید بر سر کین است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال ارمنی فال ارمنی فال چای فال چای فال تک نیت فال تک نیت