زبان گز

زبان گز یکی از ویژگی‌های بارز و منحصر به فرد در فرهنگ و ادبیات فارسی به شمار می‌آید. این واژه به طور خاص به نوعی از گفتار یا نوشتار اشاره دارد که با ظرافت و دقت خاصی همراه است. در زبان گز، انتخاب واژه‌ها و جملات به گونه‌ای انجام می‌شود که نه تنها معانی عمیق‌تری را منتقل کند، بلکه حس زیبایی‌شناسی و هنری نیز در آن نهفته باشد. این نوع زبان به ویژه در اشعار و نثرهای کلاسیک فارسی مشهود است و شاعران و نویسندگان بزرگی مانند حافظ و سعدی از آن بهره برده‌اند. زبان گز می‌تواند به عنوان یک ابزار موثر در انتقال احساسات و تفکرات نویسنده به خواننده عمل کند و به نوعی پل ارتباطی میان فرهنگ و هنر باشد. در دنیای امروز، با وجود گسترش رسانه‌ها و تغییرات در شیوه‌های ارتباطی، حفظ و ترویج زبان گز می‌تواند به غنای فرهنگی جامعه کمک شایانی نماید و نسل‌های آینده را با زیبایی‌های ادبیات فارسی آشنا سازد.

لغت نامه دهخدا

زبان گز. [ زَ گ َ ] ( نف مرکب ) چیزی تیز و تند که وقت خوردن زبان را میگزد. ( آنندراج ). هرچیز که زبان را بگزد و تیز و تند و حاد و حریف. ( ناظم الاطباء ). چیزی که بواسطه تندی زبان را بگزد. ( ناظم الاطباء ). حازر؛ شیرترش زبان گز. ( لغت نامه مقامات حریری ). حامز؛ شیر ترش زبان گز. طَخف؛ شیرترش زبان گز. قارص؛ شیر زبان گز. خمر مُفَلفَل؛ شراب زبان گز. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

هر چیز تندوتیز یا بسیارشیرین که وقت خوردن زبان را می گزد.

فرهنگ فارسی

چیزی تیز و تند که وقت خوردن زبان را میگزد
هرچیزتندوتیزیابسیارشیرین که زبان رابگزد

جملاتی از کلمه زبان گز

اندر شب غم بدوست چشمم روشن چو آتش شمع ار چه زبان گز باشد
آن آب دل افروز دل رز در ده صافی شده را درد زبان گز در ده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم