صفرا شکستن

لغت نامه دهخدا

صفرا شکستن. [ ص َ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) اندک مایه طعام خوردن تا طعامی دیگر رسد. نَهاری. رجوع به لغت فرس اسدی و لغت نامه حاضر ذیل لغت نهاری شود. صبحانه یا زیر قلیانی خوردن. || رفتن صفرا. زائل شدن صفرا:
تا به کی سودا پزد تا چند خون دل خورد
تلخ کامی کو به یک لیموش صفرا بشکند.باقرکاشی ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

( ~. ش کَ تَ ) [ ع - فا. ] (مص ل. ) ۱ - زا یل شدن صفرا. ۲ - کنایه از: غذای کمی که پیش از غذا خورند.

فرهنگ فارسی

۱ - زایل شدن صفرا کم شدن زرداب. ۲ - اندک مایه طعام خوردن تا طعامی دیگر رسد نهاری.

ویکی واژه

زا یل شدن صفرا.
کنایه از: غذای کمی که پیش از غذا خورند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
قدرت
قدرت
خوار
خوار
ادریان
ادریان
امجق
امجق