صفرا شکستن. [ ص َ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) اندک مایه طعام خوردن تا طعامی دیگر رسد. نَهاری. رجوع به لغت فرس اسدی و لغت نامه حاضر ذیل لغت نهاری شود. صبحانه یا زیر قلیانی خوردن. || رفتن صفرا. زائل شدن صفرا: تا به کی سودا پزد تا چند خون دل خورد تلخ کامی کو به یک لیموش صفرا بشکند.باقرکاشی ( از آنندراج ).
فرهنگ معین
( ~. ش کَ تَ ) [ ع - فا. ] (مص ل. ) ۱ - زا یل شدن صفرا. ۲ - کنایه از: غذای کمی که پیش از غذا خورند.
فرهنگ فارسی
۱ - زایل شدن صفرا کم شدن زرداب. ۲ - اندک مایه طعام خوردن تا طعامی دیگر رسد نهاری.
ویکی واژه
زا یل شدن صفرا. کنایه از: غذای کمی که پیش از غذا خورند.