باده کش

لغت نامه دهخدا

باده کش. [ دَ / دِ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) باده خوار.باده پیما. می گسار. می خورنده. شراب خوار:
شه اگر باده کشان را همه بر دار زند
گذر عارف و عامی همه بر دار افتد.؟|| در تداول عامه، مرادف عرق کش.

فرهنگ عمید

باده خوار، باده پیما.

فرهنگ فارسی

باده پیما می گسار

جمله سازی با باده کش

ازو کشنده تر است آن سیاه نا پروا که چشم باده کش سرمهٔ ناکشیدهٔ اوست
میکده را گشود ار ساقی باقی الست عاشق رند باده کش معتکف مدام شد
چون من بسیست باده کش بزم عشق لیک بودم تنک شراب مرا بیشتر گرفت
ناگوارست ارچه زاهد باده کش گردد کلیم برنمی آید زخشکی گرچه تر دامن شود
من ساده دل و باده کش و دوست پرستم نه زهد و ورع دارم نه حیله و ترفند
هشیار را به منزل دلدار راه نیست از جام عشق باده کش و ترک هوش کن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
دودول یعنی چه؟
دودول یعنی چه؟
ستارگان یعنی چه؟
ستارگان یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز