بلبل

بلبل

بلبل پرنده‌ای کوچک و زیبا با آواز دل‌نواز است که در باغ‌ها و باغچه‌ها زندگی می‌کند و آوازش در فصل بهار به گوش می‌رسد. در ادبیات فارسی، بلبل به عنوان نماد عاشق و دلداده‌ای که برای معشوق خود می‌خواند، به کار می‌رود.

به عنوان مثال، در شعرهای حافظ و سعدی، بلبل به تصویر کشیده می‌شود که در کنار گل‌ها می‌خواند و عشق خود را ابراز می‌کند. در واقع، بلبل و گل نمادهای مکملی هستند که در ادبیات به وفور مورد استفاده قرار می‌گیرند و به زیبایی و لطافت عشق اشاره دارند.

لغت نامه دهخدا

بلبل. [ ب ُ ب ُ ] ( ع اِ ) هزاردستان. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). مرغی است معروف، بقدر عصفوری و خوش الحان. ( از تحفه حکیم مؤمن ). جانور معروف که هزار باشد. ( هفت قلزم ). پرنده ایست خردجثه و سریعحرکت و در طلاقت لسان و زبان آوری بدو مثل زنند. ( از اقرب الموارد ). پرنده ایست جزو راسته گنجشکان متعلق به دسته دندانی نوکان که قدش تقریباً به اندازه گنجشک است و رنگش در پشت خاکستری متمایل به قرمز و در زیر شکم متمایل به زرد است. نوکش ظریف و تیز است. این پرنده حشره خوار است و آوازی دلکش دارد.( فرهنگ فارسی معین ). نام هریک از مرغان برّ قدیم ازنوع «لوسکینیا» از تیره گنجشکها. برعکس چهچهه دل انگیزش، رنگ بال و پر آن زیبایی خاصی ندارد. در هر دوجنس نر و ماده رنگ پرها در پشت قهوه ای مایل به سرخی، و در زیر شکم سفید مایل به خاکستری و در سینه تیره تر است، و تنها دم آن رنگ جالبی دارد. پرنده ایست مهاجر و زمستانها را در عربستان و نوبی و حبشه و الجزایر می گذراند. بلبل از قدیم الایام بسبب چهچهه دل انگیز و نغمات موزونش در ادبیات، خاصه ادبیات شرقی و بخصوص ادبیات فارسی، مقام بلند داشته است. از زمان آریستوفانس تاکنون کوشش در تحلیل نغمه های آن به سیلابها بعمل آمده، ولی هنوز توفیق حاصل نشده است. ( از دایرة المعارف فارسی ). مرغی است معروف که در ولایت می باشد، و اینکه در هندوستان می باشد مرغی دیگر است. و خوشخوان،خوشگوی، خوش نغمه، خوش آهنگ، خوش آواز، خوش ترانه، شیرین نفس، آتش نفس، آتش زبان، آتش نوا، رنگین نوا، فردنوا، نواساز، نواپرداز، بلندصفیر، شوخ زبان، هنگامه طراز، شوریده، بی درد، بی طالع، محبوب، زار از صفات اوست. ( آنندراج ). بوبَر. بوبَرد. بوبَردک. تُندر. تُندور. جُملانة. جُمیل. جُمیَّل. جُمَیلانة. زَندباف. زندخوان. زندلاف. زندواف. زندوان. عَندلیب. فَتّال. کُزَم. کُعیَت. مرغ باغ. مرغ چمن. مرغ خوشخوان. مرغ زندخوان. مرغ سحر. مرغ سحرخوان. مرغ شب خوان. مرغ شب خیز. مرغ صبح خوان. نُغَر. هزار. هزارآوا. هزارداستان. هزاردستان. ج، بَلابِل. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): 
ای بلبل خوش آوا آوا ده 
ای ساقی آن قدح را با ما ده.رودکی.ای ساخته بر دامن ادبار تنزل 
غماز چو ببغائی و پرگوی چو بلبل.منجیک.نقل ما خوشه انگور بود ساغر سفچ

فرهنگ معین

(بُ بُ ) ( اِ. ) پرنده ای کوچک از تیرة توکا با سطح پشتی قهوه ای خوش رنگ و یک دست و سطح شکمی مایل به خاکستری کم رنگ که در ناحیة گلو و شکم به سفیدی می گراید. به خاطر آواز زیبایش معروف است.

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری.
۲. [قدیمی] = بلبله

فرهنگ فارسی

پرندهای است کوچک و وش آوازشبیه به گنجشک، درفصل، بهاروتابستان بیشترروی درختان وبوته های گل است
( اسم ) کوز. می بلبله
موقفی است از مواقف حاج و گویند کوهی است.

دانشنامه آزاد فارسی

بُلبُل (nightingale)
پرندۀ آواز خوانی از خانوادۀ توکا. این پرنده با زیبایی بسیار نه فقط در روز، بلکه در شب نیز آواز می خواند. تقریباً۱۶.۵ سانتی متر طول دارد و به رنگ قهوه ای تیره است. دمی گرد و به رنگ قهوه ای مایل به قرمز و سینه ای به رنگ سفید مایل به خاکستری تیره دارد که مختصری قهوه ای است. در تابستان به اروپا و در زمستان به افریقا مهاجرت می کند. این پرنده از حشرات، جانوران کوچک، و گاهی از میوه ها تغذیه می کند. بلبل دامنه آوازی وسیعی دارد که از حدود ۹۰۰ جزء ملودیک تشکیل می شود. این جانور در گونۀ Luscinia megarhycos، قرار دارد. ماده کمی کوچک تر از نر است اما رنگ پرهای آن ها بسیار مشابه است. این جانور اغلب لانه اش را روی زمین و از علوفۀ خشک و برگ می سازد و چهار تا شش تخم سبز زیتونی در آن می گذارد. آواز نر تا زمانی که جوجه از تخم خارج شود ادامه دارد. بلبل خال دار (Luscinia luscinia) متعلق به نواحی شرقی اروپاست و صدای بلندتری دارد ولی آوازش از جذابیت کمتری برخوردار است. هر دو گونه در محل اقامتشان در افریقا نیز آواز می خوانند. بلبل نر در اواسط آوریل، چند روز زودتر از ماده، از افریقای مرکزی به اروپا می رسد و در جنگل سکنی می گزیند. پراکندگی اش به شدت وابسته به منطقه و محدود به استان های جنوبی و مرکزی است، هرچند گاهی در غرب نیز یافت می شوند. مهاجرت زمستانی بسیار زود و از ژوئیه آغاز و قبل از پایان اوت کامل می شود. تعداد بلبل ها به شدت در حال کاهش است. ۳۴ گونه از خانواده توکا در ایران یافت می شود. سینه سرخ، بلبل، دم چتری، دم سرخ، چک، چکچک، طرقه، و توکا از آن جمله اند. مهم ترین پرندگان آوازخوان در این خانواده قرار دارند و بلبل معروف ترین آن هاست.
بَل بَل
(یا: بال بال) سردیس های سنگی و نیز سنگ افراشته هایی که چهرۀ انسان روی آن ها حجاری شده است. جغرافیای بل بل ها گسترده، و از آسیای مرکزی تا قفقاز و آذربایجان و آناتولی است. بل بل ها نشانه ای از گورخفتگان اند و با آداب تدفین پیوند دارند. معبد باستانی پیرآزمیان در استان اردبیل مهم ترین محوطۀ بل بل ها در ایران است. دربارۀ قدمت بل بل ها نظرات متفاوتی اظهار شده است؛ در آذربایجان و شرق آناتولی قدمت ۱۵۰۰ تا ۱۱۰۰پ م برای آن ها پیشنهاد شده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بلبل (ابهام زدایی). بلبل ممکن است در معانی ذیل به کار رفته و یا اسم برای اشخاص ذیل باشد: • بلبل (پرنده)، پرنده ای معروف و خوش الحان • بلبل اشرف دیری، بُلبل، اشرف دیری (۱۰۹۳ ـ ۱۱۸۹)، شاعر فارسی گوی کشمیر• بلبل شاه کشمیری، بلبل شاه کشمیری، سید شرف الدین عبدالرحمان سهروردی حنفی ترکستانی، عارف و صوفی قرن هشتم
...
[ویکی فقه] بلبل (پرنده). بلبل: پرنده ای معروف است.
از این پرنده، به مناسبت در باب حج و اطعمه و اشربه سخن رفته است.
حکم گوشت بلبل
بلبل از پرندگان حلال گوشت است.
کفاره صید بلبل در حرم
کفاره ی صید بلبل و مانند آن همچون بلدرچین و قمری، در حرم؛الف) بنابر مشهور، یک مد طعام است که به فقیر داده می شود.ب) برخی قدما کفاره ی آن را یک گوسفند دانسته اند.ج) برخی دیگر از آنان پرداخت قیمت آن را برای غیر محرم و دو برابر آن را برای مُحرم به عنوان کفاره، لازم دانسته اند.
بلبل
بلبل

جملاتی از کلمه بلبل

گهی بستان ز تقدیرش چو مفلس بینوا گردد گهی بلبل ز تسبیحش چو مطرب خوش نوا باشد
بهترین فصل برای دیدن شگفتی‌های منطقه، شنیدن صدای کبکان و بلبلان و صدای روح بخش آب، فصل بهار، بویژه ماه‌های اردیبهشت و خرداد می‌باشد.
تا تو در جلوه حسنی چو گل ای سرو سهی بلبل دل بود از شوق تو خاموش کجا
تو هم گل بستانی هم شمع شبستانی هم روز منت بلبل هم شب شده پروانه
یکی از اشعار حافظ با این بین آغاز می‌شود: «شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد/بندهٔ طلعت آن باشد که آنی دارد.» یکی از اشعار سلمان ساوجی که به این اصطلاح اشاره دارد، چنین است: «ترا آنی است در خوبی که هر کس آن نمی‌داند/خطی گل بر ورق دارد که جز بلبل نمی‌خواند».
اکبر گلپایگانی ۱۰ بهمن ۱۳۱۲ در تکیه زرگرهای عودلاجان تهران زاده شد. پدر او محمدحسین گلپایگانی معروف به مرشد حسین یا حاج حسین بلبل مرثیه‌خوان بود و در تکایا و محله ارج‌وقربی داشت. گلپایگانی در پنج سالگی مادر خود را از دست داد و این حادثه در آن زمان تأثیر بدی بر روحیه وی گذاشت. او یک برادر کوچکتر با نام محمد گلریز دارد که خوانندهٔ موسیقی سنتی است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم