رایات

رايات به عنوان نمادهای هویتی و فرهنگی، نمایانگر تاریخ، ارزش‌ها و باورهای یک ملت هستند. این نشان‌ها در واقع زبان گویای قومیت‌ها و ملیت‌ها به شمار می‌روند و هر یک از آنها داستان خاصی را روایت می‌کنند. در طول تاریخ، رايات به عنوان ابزارهایی موثر در ایجاد وحدت و همبستگی میان افراد یک جامعه عمل کرده‌اند. آنها می‌توانند حس تعلق و افتخار را در دل مردم تقویت کنند و در مواقع بحران، نشانه‌ای از استقامت و پایداری باشند. به عنوان مثال، در جنگ‌ها و نبردها، رايات به عنوان نماد شجاعت و اراده به میدان می‌آیند و انگیزه‌ای برای مبارزان فراهم می‌آورند. همچنین، رايات در مراسم‌های رسمی و جشن‌های ملی، به عنوان نمادهایی از افتخار و عزت ملی، حضور دارند و همگان را به یادآوری تاریخ و میراث فرهنگی‌شان مشغول می‌کنند. در نتیجه، اهمیت رايات تنها به عنوان نشانه‌های بصری محدود نمی‌شود، بلکه آنها به عنوان پل‌هایی میان نسل‌ها و فرهنگ‌ها عمل می‌کنند و پیوندی عمیق با گذشته و آینده ایجاد می‌نمایند. به همین دلیل، حفظ و نگهداری از رايات و پاسداشت ارزش‌های نهفته در آن‌ها امری ضروری به نظر می‌رسد، زیرا این نمادها نمایانگر هویت و موجودیت یک ملت هستند و باید همواره مورد احترام و توجه قرار گیرند تا نسل‌های آینده نیز از این گنجینه‌های فرهنگی بهره‌مند شوند.

لغت نامه دهخدا

رایات. ( ع اِ ) ج ِ رایت. ( المنجد ) ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( اقرب الموارد ). علم ها. ( اقرب الموارد ) ( منتخب اللغات ) ( غیاث اللغات ) ( از فرهنگ نظام ). نشانه های لشکر. ( آنندراج ) ( منتخب اللغات ): 
ور دگرباره به روم اندر کشی رایات خویش 
هر کجا در روم کاریزی بود پرخون شود.امیرمعزی.رایات او چو دید نقیب بهشت گفتا
زین راست تر بباغ بقا عرعری ندارم.خاقانی.رایات تو روس را علی روس 
صرصر شده شاخ ضیمران را.خاقانی.رایات سلطان بسبب غزوی از غزوات دور افتاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). در اثنای این مخاصمات رایات سلطان بدان حدود رسید. ( ترجمه تاریخ یمینی ). رایات سلطان و اعلام ایمان در علو و رفعت بثریا رسید. ( ترجمه تاریخ یمینی ). نیت غزوی دیگر محقق کرد که اعلام اسلام بدان مرتفع گردد و رایات کفر و شرک بدان منتکس و نگونسار شود. ( ترجمه تاریخ یمینی ). ابوابش رایات افراشته دارد. ( تاریخ بیهق ص 21 ).
چو شد رایات شاه زنگ منکوس 
برآمد دیده بان قلعه روس.نظامی.قبه خرگاه دولت، شقه رایات جاه 
زینت تمکین و دین، آرایش فرض و سنن.نظام قاری.رجوع به رایت شود.

فرهنگ معین

[ ع. ] (اِ. ) جِ رایت، درفش ها، بیرق ها، علم ها.

فرهنگ عمید

= رایت

فرهنگ فارسی

جمع رایت
( اسم ) جمع رایت درفشها بیرقها علمها.
علم ها. نشانه های لشکر.

ویکی واژه

جِ رایت؛ درفش‌ها، بیرق‌ها، علم‌ها.

جملاتی از کلمه رایات

یکی همتش را بخیر آزمودم کز آیات رایات او هست مفخر
باب تو در جیش کفار قریش حامل رایات و پیش آهنگ جیش
رایات کام کاری از روی اوست عالی آیات شهریاری در شان اوست نازل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم