تراز ابزاری است که برای تشخیص افقی یا عمودی بودن سطوح به کار میرود. این ابزار در انواع مختلف توسط نجارها، سنگتراشان، بناها، نقشهبرداران، عکاسان و فیلمبرداران مورد استفاده قرار میگیرد. شایان ذکر است که بسیاری از تلفنهای همراه امروزی نیز مجهز به آن هستند و این قابلیت را با استفاده از شتابسنج گوشی ارائه میدهند. در گذشته، ترازهای اولیه از استوانهای شیشهای با قوس بسیار کم و قطر داخلی ثابت بهره میبردند. این استوانه به طور کامل با مایعی پر نمیشد تا حبابی در آن باقی بماند. قوس اندک رو به بالا باعث میشد که حباب در بالاترین نقطه و در وسط استوانه قرار گیرد. برای بررسی دقت آن، نیازی به سطحی کاملاً افقی نیست. کافی است آن را روی سطحی مسطح و نسبتاً صاف قرار داده و آن را آنقدر بچرخانیم تا حباب دقیقا در وسط لوله شیشهای قرار گیرد. سپس تراز را دقیقا ۱۸۰ درجه میچرخانیم. اگر حباب همچنان در وسط لوله قرار گرفت، نشاندهنده کالیبره بودن تراز است.
تراز
لغت نامه دهخدا
تراز. [ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) رشته ریسمان خام. ( برهان ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ). رشته ریسمان خام و تار ابریشم. ( انجمن آرا )( آنندراج ). ابریشم خام. ( ناظم الاطباء ):
به جهد گر بجهانی ز سر کوه بکوه
به دود گر بدوانی ز برّ تار تراز.منوچهری.بچپ و راست مدو، راست برو بر ره دین
ره دین راستر است ای پسر از تار تراز.ناصرخسرو.ورجوع به تار تراز شود. || جمال و زیبائی.( ناظم الاطباء ). علم جامه. ( فرهنگ رشیدی ) ( غیاث اللغات ). بمعنی علم و جامه خصوصاً. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). نقوش جامه. ( غیاث اللغات ):
تراز زرین بر جامه ملوک بود
که ماند او را زرین تراز بر دیوار.عنصری ( از انجمن آرا ). || بمناسبت عَلَم جامه، مطلق زینت و آرایش را نیز گویند. ( فرهنگ رشیدی ). زینت و آرایش عموماً. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). مجازاً، زینت و آرایش. ( غیاث اللغات ). زینت و آرایش. ( ناظم الاطباء ):
غزلی خوان چو حله ای که بود
نام خسرو برو بجای تراز.فرخی. || سجاف جامه و طراز آستین و گریبان و زینتی است که قبل از این می کردند. رجوع به طراز شود. || درخت صنوبر. ( جهانگیری ) ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ) ( ناظم الاطباء ). || مرحوم دهخدا در این بیت، برابری و تعادل معنی کرده اند:
کرد از گل تراز را پاسنگ
تا شکر بدْهدش برابر سنگ.سنائی.- هم تراز؛ برابر. همشأن. دو کس که در مقام و منزلت یا قدرت و قوت برابر باشند، همپایه و هم قوت. رجوع به ترازو ( هم ترازو )، و بهمه معانی رجوع به طراز شود.
تراز. [ ت َ ] ( نف مرخم ) مخفف ترازنده. زیبا و نیکو کننده. زینت و جمال دهنده. سازنده و کارساز:
هیچ شه را چنین وزیر نبود
مملکت دار و کار ملک تراز.فرخی.- درع تراز؛ سازنده درع و جوشن:
ز چین زلف مه نیکوان چین و تراز
همیشه سلسله ساز است باد ودرع تراز.قطران ( از انجمن آرا ).- سپاه تراز؛ سپاهسالار. نگهدارنده و سازمان دهنده سپاه. فرمانده سپاه و لشکر:
ندیده هیچ حصاری چو تو حصارگشای
ندیده هیچ سپاهی چو تو سپاه تراز.قطران.- نقش تراز؛ سازنده نقش و نگار. نقاش:
چو آهوان ختن آن چراست مشک فشان
فرهنگ معین
( ~. ) [ په. ] (اِ. ) پارچة ابریشمی.
فرهنگ عمید
۲. (بانکداری ) مبلغی معادل اختلاف بدهکار و بستانکار در حساب.
۳. [قدیمی] زردوزی جامه.
۴. [قدیمی] پارچۀ ابریشمی.
۵. [قدیمی] نقش ونگار پارچه.
۶. [قدیمی] زینت، آرایش.
* تراز کردن: (مصدر متعدی )
۱. معلوم کردن پستی وبلندی سطح چیزی به وسیلۀ تراز.
۲. هموار ساختن و برابر کردن پستی وبلندی سطح زمین یا چیز دیگر.
فرهنگ فارسی
بیماری گوسفند که در حال کشد. یا موت ناگهانی.
فرهنگستان زبان و ادب
{level , spirit level} [مهندسی نقشه برداری] وسیله ای ساده برای مشخص کردن امتداد افقی در یک نقطه
دانشنامه عمومی
بسیاری از تلفن های همراه امروزی مجهز به تراز هستند که با استفاده از شتاب سنج گوشی کار می کنند.
ترازهای اولیه دارای استوانه ای شیشه ای یا قوس بسیار کم و قطر داخلی ثابت در هر جهت بودند. این استوانهٔ شیشه ای به طور ناکامل با مایعی پر می شد به طوری که حبابی در آن باقی بماند. قوس اندک اوله به سمت بالا باعث می شد که حباب بتواند در وسط کوله، بالاترین نقطه ثابت بماند.
برای بررسی دقت یک تراز نیازی به سطحی کاملاً افقی نیست. تراز را روی سطحی مسطح و تقریباً صاف می گذاریم و آنقدر می چرخانیم تا حباب دقیقاً در وسط لولهٔ شیشه ای قرار گیرد. سپس تراز را دقیقاً ۱۸۰ درجه می چرخانیم. اگر حباب دقیقاً در وسط لوله قرار گرفت تراز کالیبره است.
تراز (لالی). تراز، شهری در بخش حَتی شهرستان لالی در استان خوزستان ایران است. این شهر، مرکز بخش حَتی است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۵۱۱ نفر ( ۱۲۶ خانوار ) بوده است.
دانشنامه آزاد فارسی
اسبابی برای یافتن سطح افقی یا تنظیم افقی سطوح در نقشه برداری، ساختمان سازی، و باستان شناسی. متشکل از لوله ای شیشه ای است که با مایعی رنگی و حبابی از هوا پر شده است. این لوله در قاب درازی قرار دارد. وقتی لوله در حالت افقی باشد، حباب هوا وسط آن خواهد بود.
ویکی واژه
زینت.
نقش و نگار پارچه.
ابزاری در بنُایی که به وسیلة آن ناهمواری سطح چیزی را مشخص میکنند.
مانده، تتمه.
تفاوت بین کل اقلام بستانکار و بدهکار در هر حساب (حسابداری)