داراب، مرکز شهرستان و یکی از شهرهای استان فارس، در جنوب شرقی این استان واقع شده و دارای تاریخی چند هزار ساله است. فاصله این شهر تا شیراز ۲۴۵ کیلومتر میباشد. این شهر با شهرستانهای نیریز، فسا، استهبان، جهرم، زریندشت و لارستان در استان فارس و همچنین حاجیآباد در استان هرمزگان هممرز است. بر اساس آمار سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۷۰٬۲۳۲ نفر بوده و این شهر به عنوان هفتمین شهر پرجمعیت استان فارس و سومین شهر پرجمعیت در جنوب استان شناخته میشود. اقتصاد داراب عمدتاً بر پایه کشاورزی است و سوغات آن معمولاً مرکبات، به ویژه پرتقال و برگه زردآلو میباشد. همچنین، این شهر در مسیر ترانزیتی شیراز به بندرعباس قرار دارد که این امر به اهمیت استراتژیک آن افزوده است. قدمت این منطقه که در گذشته به نام دارابگرد شناخته میشد، بر اساس تحقیقات باستانشناسی به هزاره پنجم قبل از میلاد برمیگردد. تپهها و محوطههای باستانی در مناطق مادوان و خسویه از جمله آثار زیستگاههای انسانی در دوران ماقبل تاریخ در ناحیه دارابگرد به شمار میروند. بقایای این شهر کهن نیز در ۷ کیلومتری جنوب شهر کنونی قرار دارد.

داراب
لغت نامه دهخدا
داراب. ( اِخ ) دارای اکبر. ( برهان ).رجوع به دارا و داریوش شود. || داراب نام دخترزاده مهین بهمن هم هست. ( برهان ). پسر بهمن از همای. رجوع به شاهنامه فردوسی پادشاهی داراب شود.
داراب. ( اِخ ) ( دستور... ) نام یکی از پارسیان هند است که آنکتیل دوپرون برای آموختن اوستا و فرهنگ ایران باستان از سال 1758 تا 1761 در حقیقت شاگرد او بوده است. ( فرهنگ ایران باستان پورداود ص 20-21 ).
داراب. ( اِخ ) دستور داراب پالن. دستور پارسی که در شهر نوسازی از بلاد هند میزیسته. وی در جزو کتاب خود موسوم بفرضیّات، نامه اعمال مخصوصی، که باید درهر یک از سی روز ماه انجام داد برشته نظم کشیده. این منظومه و منظومه دیگر همین دستور موسوم بخلاصه دین، بنا به گفته سراینده آنها از یک کتاب پهلوی برشته نظم فارسی درآمده است... ( خرده اوستا ص 189 ).
داراب. ( اِخ ) داراب پسر ارفحشد یکی از حکام جزء در سیستان و بقول نویسنده مجمل التواریخ و القصص یکی از پادشاهان عجم بوده است. رجوع به مجمل التواریخ و القصص بتصحیح مرحوم بهار ص 520 شود.
داراب. ( اِخ ) نام یکی از بخشهای چهارگانه شهرستان فسا و در جنوب خاوری شهرستان واقع [ است ]. حدود آن بقرار زیر است: از شمال بخش نیریز. از جنوب بخش مرکزی لار. از خاور بخش حاجی آباد شهرستان بندرعباس. از باختر بخش اصطهبانات و بخش مرکزی فسا. قسمت شمالی بخش منطقه کوهستانی و دارای زمستانهای بسیار سرد و تابستانهای معتدل. در قسمت جنوب که دهستانهای حاجی آباد، ایزدخواست، خسویه، هشیوار، رودبال وفارود واقع شده هوای بخش گرم میباشد. کوهستان شمالی معروف بسرکوه داراب است که مستور از جنگلهای طبیعی و مصنوعی و دارای چشمه های فراوان و درختان انجیر، گردو و بادام است. گل سرخ و انگور یکی از منابع بزرگ ثروت بخش است. آب مشروب و زراعتی بخش در قسمت های شمالی از چشمه و قنات و در قسمتهای جنوبی از چاه، و زراعت نواحی اخیر صرفنظر از قرائی که در کنار رودخانه بشار و عکس رستم واقع شده اند دیمی است. محصولات بخش عبارتند از: غلات، حبوبات، پنبه، تریاک، مرکبات، خرما، لبنیات، برنج، توتون، پشم، پوست و میوه جات. شغل اهالی بخش: زراعت، گله داری، باغبانی و کسب - صنایع دستی معموله: قالی و گلیم بافی. این بخش از نه دهستان رودبال، فسارود،شاهیجان، هشیوار، حاجی آباد، ایزدخواست، خسویه، قریةالخیر، رستاق و کوهستان تشکیل یافته. مجموع قرا و قصبات آن 133 و نفوس آن 46000 است. در قسمتهای جنوبی بخش و حوالی قصبه داراب که مرکز بخش میباشد ایلات عرب و باصری قشلاق کرده و ایل بهارلو و اینانلو در بخش تخته قاپو شده اند. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ص 95 ).
فرهنگ فارسی
نام یکی از شهرهای کهن چین که در کنار اقیانونس آرام بوده است.
فرهنگ اسم ها
معنی: دارنده، شان و شکوه، ( اَعلام ) ) ( در شاهنامه ) شاه ایران از سلسله ی کیانی، پسر بهمن و همای، که مادرش او را در شیرخوارگی در صندوقی نهاد و به آب انداخت، او وقتی بزرگ شد سلطنت را بازگرفت و با دختر فیلقوس پادشاه روم ازدواج کرد، ولی بعداً او را نزد پدرش بازگرداند، اسکندر ( ذوالقرنین ) از این ازدواج زاده شد، سپس داراب با زن دیگری ازدواج کرد و او پسری آورد به نام دارا که جانشین داراب شد، ) داراب نام شهرستانی در جنوب شرقی استان فارس، دارنده ( = دارا، داریوش )، دارا و داریوش، ( در اعلام ) ( در شاهنامه ) پسر بهمن و همای چهرزاد، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر بهمن پادشاه کیانی و همای چهرزاد
دانشنامه عمومی
دارابگرد در عصر ساسانیان اهمیت فراوانی داشته است و بقایای آثار تاریخی آن دوره در این شهرستان هنوز موجود است. که از آن جمله می توان نقش شاپور، قلعه نوایگان ( به محلی «نواگون» ) نام برد. همچنین ضرابخانه بزرگ دارابگرد را نیز می توان از آن دوره نام برد که در دوران اسلامی نیز فعال بوده است.
برمبنای روایات تاریخی و نوشته مورخین و نویسندگان متقدم مانند طبری، حمزه اصفهانی، یعقوبی، ثعالبی، بلعمی، ابن اثیر و… شهر دارابگرد توسط «دارا» ی بزرگ که در ادبیات پهلوی و اسلامی از وی به نام داریوش بزرگ یادشده، ایجاد می شود.
فردوسی شاعر بلندآوازه نیز در این باره می گوید:
دارابگرد پیش از اسلام
شهر قدیم دارابگرد در دوران هخامنشیان منطقه ای آبادان و پر رونق بوده است. ظاهراً این منطقه تحت حکومت آریارمنه قرار داشته است. در دوران سلوکیان و اشکانیان ولایت دارابگرد دارای حکومت نیمه مستقلی بوده که پادشاهان آن از حاکمان پارس اطاعت می کردند. نام آخرین امیر دارابگرد در عصر اشکانیان پیری یا تیری بوده است و اردشیر بابکان سرسلسله ساسانیان در نزد وی پرورش می یابد و پیش از به سلطنت رسیدن بر این منطقه سلطه می یابد.
داراب (سراب). داراب یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان ابرغان بخش مرکزی شهرستان سراب واقع شده است.
ویکی واژه
نام شهری دراستان فارس (دارابگِرد، داراگِرد) با دیرینگی دوره هخامنشیان -نام یکی پادشاهان ایرانی


