تصریح

کلمه تصریح به معانی زیر اشاره دارد:

سخنی را صریح بیان کردن: این به معنای بیان یک موضوع یا ایده به صورت واضح و بدون ابهام است. وقتی که یک نفر چیزی را به طور صریح بیان می‌کند، به این معناست که او هر گونه تردید یا سوء تفاهم را از بین می‌برد و اطلاعات را به طور مستقیم و روشن منتقل می‌کند.

روشن گفتن و آشکار گفتن: در این معنا، تصریح به معنای بیان یک مطلب به گونه‌ای است که برای شنونده کاملاً روشن و قابل فهم باشد. این نوع بیان معمولاً شامل جزئیات کافی و توضیحات لازم است تا مخاطب بدون هیچ گونه ابهامی مطلب را درک کند.

امر یا مطلبی را فاش و روشن کردن: این به معنای آشکار ساختن یک موضوع یا حقیقتی است که ممکن است قبلاً پنهان بوده باشد. در این حالت، تصریح می‌تواند به عنوان ابزاری برای روشن کردن مسائل یا حقایق مهم در نظر گرفته شود که نیاز به شفاف‌سازی دارند.

لغت نامه دهخدا

تصریح. [ ت َ] ( ع مص ) هویدا گفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( مجمل اللغة ). آشکار گفتن. ( دهار ). گشاده و روشن گفتن، خلاف تعریض. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). خالص و روشن گفتن. ( آنندراج ): وحسن از اینها همه گفته است، چه بتعریض و چه بتصریح. ( جهانگشای جوینی ). وقت وقت بتعریض و گه گاه بتصریح چنان فرانمودی. ( جهانگشای جوینی ). || هویدا کردن. ( زوزنی ). پیدا و آشکار کردن کار را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). || هویدا شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). پیدا و آشکار شدن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). لازم و متعدی است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ظاهر و آشکار کردن چیزی را که در دل داشت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آشکار کردن حق، لازم و متعدی است. ( از اقرب الموارد ). || ویژه شدن شراب پس از کف انداختن. ( تاج المصادر بیهقی ). رفتن کفک شراب و روشن و پاکیزه شدن.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رفتن کفک شراب. ( از اقرب الموارد ). || خطا کردن تیرانداز و نرسیدن تیر او به هدف. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || نیک سخت شدن سال قحط و صریح و خالص گردیدن در شدت و تنگی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] (مص م. ) روشن گفتن، آشکار ساختن.

فرهنگ عمید

۱. آشکار ساختن.
۲. سخنی را صریح بیان کردن.
۳. امر یا مطلبی را فاش و روشن کردن.

فرهنگ فارسی

آشکارساختن، سخنی راصریح بیان کردن
۱ -( مصدر ) پیدا کردن هویدا کردن. ۲ - روشن گفتن آشکار گفتن. ۳ - ( اسم ) پیدایی هویدایی. ۴ - آشکار گویی. جمع: تصریحات.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تصریح به آن نوع سخن گفتنی اطلاق می شود که در آن احتمال خلاف ظاهر لفظ نمی رود. از آن به مناسبت در باب نکاح سخن رفته است.
تصریح یعنی روشن و آشکارا سخن گفتن.
احکام تصریح به خواستگاری
تصریح به خواستگاری زن با نبود مانع برای ازدواج با وی جایز، بلکه مستحب است و تصریح به خواستگاری زنی که در ایام عده طلاق بائن یا عدّه وفات به سر می برد حرام است مگر برای شوهر در عدّه طلاق بائن به شرط عدم وجود مانع از قبیل سه طلاقه بودن زن. مردی که زنش را سه طلاقه کرده جز بعد از ازدواج زن با محلل و گرفتن طلاق از وی، نمی تواند به صراحت از او خواستگاری کند؛ هرچند برای دیگران پس از سپری شدن ایام عدّه، تصریح جایز است.هرجا تعریض به ازدواج حرام باشد تصریح به آن نیز حرام خواهد بود.

ویکی واژه

روشن گفتن، آشکار ساختن.

جملاتی از کلمه تصریح

شرکت کنندگان در نظر سنجی‌ها آزاد هستند که جدا از واژه‌های تصریح شده، عبارت دیگری را برای نام پول ملی پیشنهاد کنند.
اگرچه ای گلد در نهایت توسط دولت ایالات متحده تعطیل شد، قاضی فدرال در این مورد تصریح کرد که بنیان‌گذاران ای گلد قصد انجام فعالیت غیرقانونی نداشتند." پس از حل وفصل موارد خطا، مدیران شرکت ای گلد با مسئولیت محدود تمایل به فعالیت تحت قوانین فدرال داشتند که عنوان آن به صورت زیر بود:راهنمای مشتری خود را بدانید.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم