تصدی

تَصَدَّیٰ به معنای روی آوردن و توجه به موضوعی خاص است. این واژه نشان‌دهنده‌ی تعهد و کوشش در پیگیری یک امر می‌باشد. وقتی کسی به تصدی یک کار می‌پردازد، به نوعی وارد عرصه‌ای می‌شود که نیاز به دقت و توجه ویژه دارد. این عمل می‌تواند شامل اقداماتی باشد که فرد برای تحقق اهداف یا حل مشکلات انجام می‌دهد. در واقع، تصدی به معنای داشتن عزم و اراده برای مواجهه با چالش‌ها و تلاش برای بهبود وضعیت موجود است. این رویکرد به ما یادآوری می‌کند که در زندگی روزمره، همواره باید در پی فعالیت‌های مؤثر و سازنده باشیم و برای رسیدن به موفقیت، باید با جدیت و پشتکار به کارهای خود بپردازیم.

لغت نامه دهخدا

تصدی. [ ت َ ص َدْ دی ] ( ع مص ) پیش آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( زوزنی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). پیش باز آمدن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پیش آمدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): و چون خبر واقعه اوبه سلطان غیاث الدین رسید، تفکر و تحیر به احوال او تهدی کرد و عجز و ضعف تصدی نمود. ( جهانگشای جوینی ). || تعرض نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تعرض نمودن به چیزی و آن استشراف بر آن است تا ناظر بر آن چیز باشد. ( از اقرب الموارد ). || سر به سوی کاری برداشتن. ( از اقرب الموارد ). تصدی کاری؛ مباشرت آن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(تَ صَ دِّ ) (مص ل. ) عهده دار کاری شدن، مسؤلیت کاری را پذیرفتن.

فرهنگ عمید

۱. متعرض شدن.
۲. پیش آمدن.
۳. عهده دار کاری شدن.
۴. مبادرت به امری کردن.

فرهنگ فارسی

متعرض شدن، پی آمدن، عهده دارشدن کاری، مبادرت
۱ - ( مصدر ) پیش آمدن ۲ - ( مصدر ) عهده دار کاری شدن کاری پیش گرفتن مبادرت کردن بامری.

ویکی واژه

عهده دار کاری شدن، مسؤلیت کاری را پذیرفتن.

جملاتی از کلمه تصدی

نفس ترا خرید حق از بهر بندگی تصدیق این معامله ان الله اشتری است
تصدیع گذشت از حد و ابرام ز غایت دانم که ندارد سر این صاحب عادل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال انبیا فال انبیا فال چای فال چای فال کارت فال کارت