تجمیع

تجمیع در لغت به‌معنای گردآوری و یکی‌کردن است. در اصطلاح، با توجه به حوزه‌های مختلف کاربردی، معانی متفاوتی می‌یابد. به‌طور کلی، تجمیع به فرآیندی اشاره دارد که در آن چندین واحد، قطعه یا دادهٔ مجزا در قالب یک کلِ یکپارچه، ساختار بزرگ‌تر یا مجموعهٔ واحد ادغام می‌شوند. این مفهوم در زمینه‌های گوناگونی مانند اقتصاد، فناوری اطلاعات، مدیریت منابع و علوم داده کاربرد دارد. برای مثال، در اقتصاد، تجمیع ممکن است به ادغام شرکت‌های کوچک در یک شرکت بزرگ اشاره کند؛ درحالی‌که در پردازش داده‌ها، به معنای ترکیب اطلاعات پراکنده برای ایجاد یک بانک اطلاعاتی جامع است. ویژگی اصلی این واژه، کاهش پراکندگی و افزایش کارایی از طریق یکپارچه‌سازی است. این فرآیند نه‌تنها باعث بهینه‌سازی منابع می‌شود، بلکه امکان تحلیل دقیق‌تر و مدیریت ساده‌تر را نیز فراهم می‌کند. به‌طور خلاصه، تجمیع نمایانگر گذر از جزء به کل است و نقش مهمی در ساده‌سازی، یکپارچگی و ارتقای سیستم‌های پیچیده ایفا می‌کند.

لغت نامه دهخدا

تجمیع. [ ت َ ] ( ع مص ) به یک جا گرد کردن. ( زوزنی ). گرد کردن. ( ترجمان عادل بن علی ). فراهم آوردن. ( دهار ).بسیار گرد آوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نیک جمع کردن. ( آنندراج ). مبالغه کردن در فراهم آوردن قوم. ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ). || فراگرفتن ماکیان بیضه ها را در زیر شکم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ). || به نماز جمعه حاضر شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). به نماز جمعه رفتن. ( آنندراج ). در جمعه و جماعت حاضر شدن و نماز گزاردن. ( از قطر المحیط ). به نماز آدینه آمدن. ( زوزنی ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] ۱ - (مص م. ) گرد کردن، بسیار گرد کردن. ۲ - (مص ل. ) به نماز جمعه حاضر شدن. ۳ - (اِمص. ) گردآوری.

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) گرد کردن بسیار گرد آوردن. ۲- ( مصدر ) بنماز جمعه حاضر شدن ۳- ( اسم ) گرد آوری. جمع: تجمیعات.

جمله سازی با تجمیع

نشان سیا یک عقاب سرسفید است که پرنده ملی و نشان قدرت و هوشیاری است. تیغه‌های شعاعی علامت قطب‌نما، نشان تجمیع اطلاعات سری از سراسر دنیا در یک نقطه مرکزی است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال مکعب فال مکعب فال سنجش فال سنجش فال چوب فال چوب