کلمه عقده در زبان فارسی دارای دو معنی اصلی است:
گره یا پیچخوردگی: در این معنا، عقده به معنای گره یا نقطهای است که به نوعی در هم تنیده یا محکم شده باشد. این مفهوم میتواند به معنای فیزیکی گرهخوردن چیزی باشد، مانند گرهای در یک بند یا رشته.
حالت روانی ناشی از سرخوردگی و کینه: در این کاربرد، عقده به حالتی روانی اشاره دارد که فرد به دلیل عدم دستیابی به خواستهها یا آرزوهایش دچار احساس سرخوردگی، کینه یا ناراحتی میشود. این نوع عقده میتواند منجر به مشکلات روانی یا اجتماعی برای فرد شود و معمولاً با احساس ناتوانی و عدم رضایت از زندگی همراه است.
دوپامین مادهای است که نبود یا کمبود آن در مغز موجب بیماری پارکینسون میشود. بدن میتواند در عقدههای مغز لوودوپا را به دوپامین تبدیل کند لذا بهبودی قابل توجهی در بیماران پارکینسونی انتظار میرود.
از تاب و پیچ و شورش و سودای این غم است این عقده ها که در خم زلف بتان فتاد
رتبه قبض است بیش از بسط پیش عارفان عقده پیوند بر نخل از ثمر شیرین ترست
قد خمید و دل همان بر زندگانی بسته است همچو ناخن مانده یی در عقده مشکل چرا
جسم مخطط جزء مهمی از سیستم حرکتی و سیستم پاداش است. ورودیهای گلوتاماترژیک و دوپامینرژیک را از منابع مختلف دریافت میکند. و به عنوان ورودی اولیه بقیه عقدههای قاعدهای عمل می کند.