روسپی

روسپی‌گری، تن‌فروشی یا کارگری جنسی به فعالیت‌های تجاری یا حرفه‌ای مرتبط با آمیزش جنسی اطلاق می‌شود که می‌تواند به صورت طبیعی یا غیرطبیعی انجام شود و در ازای آن درآمد یا منافع دیگری دریافت گردد. این مفهوم گاهی به عنوان سکس تجاری نیز شناخته می‌شود. پس از جنگ جهانی اول، اصطلاح قدیمی‌ترین حرفه در جهان به‌طور عمومی به روسپی‌گری اشاره دارد، مگر در موارد خاص که به شکل دیگری به کار رود. کاربردهای فرهنگی این واژه بسیار متنوع است و اغلب به‌عنوان یک اصطلاح تحقیرآمیز برای فعالیت‌هایی به کار می‌رود که به‌طور رسمی به عنوان روسپی‌گری شناخته نمی‌شوند. در برخی جوامع، این اصطلاح به‌طور نادرست برای توصیف افرادی که درگیر فعالیت‌های جنسی خارج از هنجارهای اجتماعی هستند، مانند بی‌بند و باری جنسی یا روابط خارج از ازدواج، حتی ازدواج سفید، استفاده می‌شود. به هر فردی که در هر بخشی از این حرفه فعالیت می‌کند، کارگر جنسی گفته می‌شود. روسپی‌گری یکی از شاخه‌های صنعت سکس یا تجارت جنسی است. وضعیت قانونی تن‌فروشی در کشورهای مختلف و حتی در مناطق مختلف یک کشور، از مجازات مرگ تا قانونی بودن و از عدم کنترل قانونی تا یک تجارت سازمان‌یافته، متفاوت است.

لغت نامه دهخدا

روسپی. ( ص ) در پهلوی رسپیک. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). تلفظ قدیم رُسپی. ( از فرهنگ فارسی معین ). زن فاحشه و بدکاره. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ). زن قحبه.( از ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( از شرفنامه منیری ). زنجه. ( شرفنامه منیری ). جنده. زانیه. مخفف روسپید است. و این لفظ را بر زنان بدکاره برسبیل طعنه اطلاق کرده اند. ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ). اطلاق این کلمه بر زن بدکاره از قبیل تسمیه شی بضد است. ( از یادداشت مؤلف ). و در تاریخ سیستان است:
مرا غرمج آبی بپختی به پی
به پی از چه پختی تو ای روسپی.خجسته.پس عباد [ ابن زیاد ] او [ ابن مفرغ ] را بیاورد و ادب کرد و محبوس، و بدست حجامان داد آن حجامان برفته بودند و خوکان اهلی را سیکی بار کردند و بیاوردند و این شاعر [ ابن مفرغ ] آن بخورد و مست گشت دیگر روز اندر مستی او را اسهال افتاد کودکان نگاه همی کردند، از بس سیاهی که آن اسهال او بود و منادی می کردند بزبان پارسی که: شبست این... او جواب کرد ایشان را هم بپارسی که:
آبست و نبیذست
و عصارات زبیب است
دنبه فربه و پی است
و سمیه هم روسپی است.
و سمیه نام مادرزیاد بود. ( تاریخ سیستان ص 96 ).
ای زن او روسپی این شهر را دروازه نیست
نه بهر شهری مرا از مهتران پروازه نیست.مرصعی ( از فرهنگ اسدی ).عالم دون روسپی است چیست نشانی آن
آنکه حریفیش پیش وآن دگری در قفاست.مولوی ( دیوان شمس ).حکما گویند چار کس از چار کس بجان برنجند حرامی از سلطان و دزد از پاسبان و فاسق از غماز و روسپی از محتسب. ( گلستان ).
- زن روسپی؛ آنکه زن روسپی دارد. دشنامی بوده است چون زن قحبه:
یا بکش این کافر زن روسپی را آشکار
پادشاهان از برای مصلحت صد خون کنند.انوری.چگویی در علی آبی چگویی
که خاک از خون این زن روسپی به.نظامی عروضی.چون نبودش صبرمی پیچید او
کاین سگ زن روسپی ناچیز گو.مولوی ( مثنوی ).نی حلیمی مخنث وار نیز
که شود زن روسپی زآن و کنیز.مولوی ( مثنوی ).

فرهنگ معین

(سْ ) [ په. ] (ص. ) زن بدکاره.

فرهنگ عمید

زن بدکار، بدکاره، فاحشه، خُشنی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) زن بدکار فاحشه بد کاره.
زن قحه. زنجه. جنده. زانیه

فرهنگستان زبان و ادب

{prostitute} [مطالعات زنان] شخصی، معمولاً یک زن، که در فعالیت جنسی برای دریافت پول شرکت می کند

جمله سازی با روسپی

لیکن آن روسپی زن بی باک هر چه یابد همه ببازد پاک
عفو باشد لیک کو فر امید که بود بنده ز تقوی روسپید
دل‌ ازین‌ روسپی گسیختنی است خونش در هر طریقه ریختنی است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال چوب فال چوب فال شمع فال شمع فال تماس فال تماس