عمو، که در زبان فارسی به شکلهای کاکو یا کاکا نیز رایج است، به عنوان یک نسبت خانوادگی مهم و ارزشمند در فرهنگ ایرانی شناخته میشود. این واژه به برادر پدر اشاره دارد و در واقع نشاندهنده پیوندهای نزدیک خانوادگی است. عمو نه تنها به عنوان یک عضو خانواده، بلکه به عنوان یک شخصیت مورد احترام در خانواده نیز مطرح است. در فرهنگ عامیانه، این کلمه به دوستان نزدیک و صمیمی نیز اطلاق میشود و به نوعی نشاندهنده نزدیکی و محبت میان افراد است. این استفاده از کلمه عمو در گفتار روزمره، نشاندهنده روابط انسانی و اجتماعی است که فراتر از نسبتهای خانوادگی میرود. همچنین، در برخی موارد، این واژه به شوهر خاله یا شوهر عمه نیز اطلاق میشود که به نوعی به تنوع در روابط خانوادگی اشاره دارد. این تنوع در کاربرد واژه عمو، نشاندهنده پیوندهای عاطفی و اجتماعی در فرهنگ ایرانی است و به نوعی بر اهمیت خانواده و روابط نزدیک انسانی تأکید دارد. در واقع، این کلمه نه تنها به یک نسبت خانوادگی ساده اشاره میکند، بلکه به عمق و غنای روابط انسانی و فرهنگی در جامعه ایرانی نیز پرداخته و نشاندهنده ارزشهایی مانند محبت، احترام و نزدیکی است.
عمو
لغت نامه دهخدا
عمو. [ ع َ ] ( از ع، اِ ) عم عربی است که در تداول فارسی عمو گویند. برادر پدر. عم. افدر. اودر. کاکا.رجوع به عم شود. || گاه به مردم عامی یا به دوستان نزدیک خود نیز عمو خطاب کنند:
رو توکل کن تو با کسب ای عمو
جهد میکن کسب میکن موبمو.مولوی.- عموجان؛ خطاب به عموی خود کنند. ( از فرهنگ فارسی معین ).
- || به مردم عادی یا به دوستان نزدیک خود خطاب کنند. ( فرهنگ فارسی معین ).
- عمونوروز؛ نامی است که اخیراً بر پیرمردی خیالی اطلاق میشود که در ایام نوروز برای کودکان هدیه می آورد. و ظاهراً تقلیدی ازبابانوئل مسیحیان است.
- عمویادگار خوابی یا بیدار؟؛ با این جمله بمزاح از خواب یا بیدار بودن مخاطب سؤال کنند. ( از امثال و حکم دهخدا ).
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
گمراهی ضلال
جملاتی از کلمه عمو
صد آفت از که باید جست در معمورهٔ امکان اگر صبحست هم از شبنم آبی هست در شیرش
خانهٔ معموری و مار است جهل مار درین خانهٔ معمور مار
تو که شب مستی و سحر مخمور کی کنی خانهٔ پدر معمور؟