ظهور

ظهور

کلمه ظهور در زبان فارسی به معنای نمایان شدن، ظاهر شدن، و آشکار شدن است. این واژه می‌تواند به بروز یک حقیقت، پدیده، یا واقعیت به صورت فیزیکی یا معنوی اشاره داشته باشد.

کاربردها

در متون دینی: این اصطلاح به معنای نمایان شدن صفات الهی در جهان مادی یا ظاهر شدن شخصیت‌های مذهبی در زمین است. به عنوان مثال ظهور مهدی موعود نویدبخش عدالت و صلح در جهان است، این مفهوم به عنوان یک رویداد مهم و مورد انتظار در آینده تلقی می‌شود.

در فلسفه: این واژه می‌تواند به معنای بروز و نمایان شدن یک حقیقت، مفهوم یا واقعیت خاص باشد. این مفهوم می‌تواند در زمینه‌های مختلف فلسفی از جمله متافیزیک، هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی به کار رود.

در ادبیات: در شعر و نثر، ظهور به معنای بروز احساسات، عواطف، و زیبایی‌ها به کار می‌رود. شاعران از این واژه برای بیان لحظات خاص و معانی عمیق استفاده می‌کنند.

در محاورات روزمره: این مفهوم می‌تواند به معنای بروز یک پدیده یا واقعیت جدید باشد، مانند ظاهرشدن فناوری‌های نوین یا تغییرات اجتماعی.

در عکاسی: ظهور عکس به فرآیند تبدیل یک فیلم عکاسی یا یک تصویر دیجیتال به یک تصویر قابل مشاهده و دائمی اشاره دارد. این فرآیند در عکاسی آنالوگ و دیجیتال متفاوت است.

لغت نامه دهخدا

ظهور. [ ظُ ] ( ع اِ ) ج ِ ظَهر.
ظهور. [ ظُ ] ( ع مص ) آشکار شدن. آشکارا شدن. پدید آمدن. پدیدار شدن. ظاهر شدن: مرد... توبه کرد که پیش از ظهور حجتی بر امثال این کار اقدام ننماید. ( کلیله و دمنه ). و چنانکه ظهور آن بی ادوات آتش زدن ممکن نگردد اثر این بی تجربت و ممارست هم ظاهر نشود. ( کلیله و دمنه ). || پیدایش. || پیدائی. وضوح. هویدائی. آشکاری. ابانت. بروز. تجلی. رونمائی. بداهت. || بر جای بلند شدن: ظهر علیه؛ به بام برآمد. || ظَهر علی؛ یاری داد مرا. || دست یافتن. چیره شدن: ظهر به و علیه؛ چیره گردید بر وی. || ظَهر بفلان؛ آشکار کرد او را. || اطلاع بر سِرّ. || فخر به علم. || مرتبه بالا گرفتن. || به پشت زدن. || ( اصطلاح نجوم ) در تحت الشعاع نبودن کوکب.
ظهور. [ ظُ ] ( اِخ ) شهری است در بحر از سرزمین مَهرة در اقصای یمن.

فرهنگ معین

(ظُ ) [ ع. ] (مص ل. ) آشکار شدن، نمایان شدن.

فرهنگ فارسی

ظاهرشدن، آشکارشدن، نمایان شدن
۱ - آشکار شدن نمایان شدن. ۲ - بر جای بلند شدن. ۳ - آشکار کردن تصویر. ۴ - پیدایی آشکاری. ۵ - تحت الشعاع نبودن کوکب جمع ظهورات. یا ظهور ظلی. وجود ذهنی. یا ظهور و بطون. ۱ - پیدایی و نهفتگی. ۲ - پیدا و پنهان. یا ظهور آمدن. ۱ - ظاهر شدن آشکار شدن. ۲ - اجرا شدن انجام گردیدن. یا به ظهور آوردن. ۱ - ظاهر کردن آشکار کردن. ۲ - اجرا کردن انجام دادن به عمل آوردن.
جمع ظهر

فرهنگ اسم ها

اسم: ظهور (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: zohur) (فارسی: ظهور) (انگلیسی: zohur)
معنی: پدیدار شدن، آشکار شدن

جملاتی از کلمه ظهور

بعبدالظاهر از حق گشت ظاهر ظهور حق که بیند در مظاهر
غالب به شعر کم ز ظهوری نیم ولی عادل شه سخن رس دریا نوال کو؟
شد ظهور غیب مکنون باز غیب مستتر تربتش از خلق پنهان همچو سر مستسر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم