ستون

ستون

معنی معماری: ستون به سازه‌ای عمودی گفته می‌شود که برای حمایت از بارها و عناصر بالای خود (مانند سقف یا تیرک) طراحی شده است. این سازه‌ها از مصالح مختلفی مانند سنگ، آجر، بتون یا فلز ساخته می‌شوند و می‌توانند دارای طراحی‌های زیبایی باشند.

معنی در ریاضیات: به مجموعه‌ای از داده‌ها که به صورت عمودی در یک جدول مرتب شده‌اند، ستون می‌گویند. مثلاً در جدول‌های داده، هر ستون نمایان‌گر یک ویژگی خاص است.

معنی در روزنامه‌نگاری: به یک بخش یا مقاله‌ای که به طور منظم توسط یک نویسنده خاص نوشته می‌شود، ستون گفته می‌شود. این بخش‌ها شامل نظرات، تحلیل‌ها یا گزارش‌های خاصی هستند.

لغت نامه دهخدا

ستون. [ س ُ ] ( اِ ) عماد. عمود. پهلوی «ستون »، اوستا «ستونه » ( ستون )، هندی باستان «ستهونا» ( ستون )، کردی «ستون »، «ایستون »، افغانی «ستن ». و رجوع کنید به استون. جرز استوانه ای شکل که سقف و اجزاء بنا را نگاه میدارد. عمود. دیرک خیمه و جز آن.

فرهنگ معین

(سُ ) (اِ. ) ۱ - پایة سنگی یا چوبی یا سیمانی که در زیر بنا سازند. ۲ - دیرک خیمه. ۳ - دسته ای از سربازان که پشت سر هم در یک خط حرکت کنند.

فرهنگ عمید

۱. پایۀ سنگی یا آجری یا سیمانی که در زیر بنا ساخته شود، پایه ای که از آهن و سیمان در زیر ساختمان برپا کنند.
۲. (نظامی ) دسته ای از سربازان که پشت سر هم در یک خط حرکت کنند.
۳. دیرک خیمه.
۴. نوشته ای که به صورت عمودی، و موازی نوشتۀ دیگر قرار می گیرد.
۵. چوب کلفت و بلند که آن را عمودی در زیر سقف به جای جرز و پایه کار بگذارند.
۶. بخشی از اتومبیل که بین در جلو و در عقب است.
۷. [مجاز] پشتیبان، تکیه گاه.
* ستون پنجم: [مجاز] گروهی که در داخل کشوری به طور پنهانی به نفع کشور دیگر کار کنند و زمینۀ پیروزی او را فراهم سازند.
* ستون فقرات: (زیست شناسی ) ستونی مرکب از ۳۳ قطعه استخوان به نام مهره یا فقره که به طور عمودی بر روی هم قرار گرفته و در پشت انسان از زیر گردن تا پایین کمر جا دارد و در میان آن سوراخی است موسوم به مجرای فقراتی که نخاع یعنی دنبالۀ دماغ در آن قرار گرفته و در دو طرف دارای دو سوراخ کوچک تر است که اعصاب نخاعی و شرائین در آن جا دارند. ستون مهره ها، تیرۀ پشت.

فرهنگ فارسی

۱ - جزر استوانه یی شکلی که سقف و اجزای بنا را نگاهدارد پایه سنگی یا چوی یا سیمانی که در زیر بنا سازند عمود. ۲ - دیرک خیمه و جز آن. ۳ - ستون مانندی که سیمهای هواپیما و بالها بان متصل شوند. ۴ - واحدی از سربازان که پشت بر هم در مسیری حرکت کنند واحدی که ماموریتی خاص بعهده دارند: ستون امدادی. یا ستون پنجم. گروهی که در کشوری و به نفع کشوری بیگانه فعالیت کند جاسوسان. ( از زمان جنگ داخلی اسپانیا این اصطلاح رایج شده ) یا ستون فقرات. محور استخوانی طویلی که از روی هم قرار گرفتن ۳۳ استخوان کوچک به نام مهره تشکیل شده و در ناحیه خلفی اسکلت انسان قرار دارد و نخاع را محفوظ میدارد و در حقیقت علاوه بر این که ستون اسکلت انسان است غلاف مطمئن و محکمی جهت نخاع شوکی محسوب میشود. مهره های ستون فقرات را از بالا به پایین بشرح ذیل تقسیم بندی کنند: ۱ - ناحیه گردنی که شامل ۷ مهره است ۲ ٠ - ناحیه پشتی که شامل ۱۲ مهره است. ۳ - ناحیه کمری که شامل ۵ مهره است. ۴ - ناحیه خاجی شامل ۵ مهره که با هم جوش خورده و قطعه استخوانی بنام عجز بوجود آورده اند. ۵ - ناحیه دنبالچه یی و آن از ۴ تا ۶ مهره به وجود آمده که بهم جوش خورده اند و استخوان واحدی بنام عصعص را تشکیل داده اند ستون فقار تیره پشت.
شصت در حالت رفعی و در حالت نصبی و جری ستین.

فرهنگستان زبان و ادب

[مهندسی بسپار، مهندسى شیمى] ← برج
{column} [مهندسی عمران] عضوی قائم در ساختمان که کارکرد اصلی آن تحمل بارِ فشاری است

دانشنامه آزاد فارسی

ستون (column)
در معماری، سازه ای با پلان گرد یا چندضلعی، که به صورت عمودی بنا می شود تا تکیه گاه بخشی از ساختمان باشد. نقاشی های جزیرۀ کِرِتنشان از وجود ستون های چوبی در معماری اژه ایدر ۱۵۰۰پ م دارند. حِتّی ها، آشوریان و مصری ها نیز از ستون های چوبی استفاده می کردند. ستون در بناهای تاریخی چین و ژاپن نیز از عناصر معماری است. معماری کلاسیکپنج شیوۀ اصلی ستون سازی دارد. نیز ← ستون سازی، شیوه
ستون

جملاتی از کلمه ستون

به دست و کلک نهادی بسی اساس که هست ز خیرو صدق و بنا ز آستان و سقف و ستون
ستون علم جامه در خون زده نجات از جهان خیمه بیرون زده
ستون خانه آهم سوخت بگذر ای لب شیرین تماشا کردن فرهاد را بر بیستون من
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم