دو دلی

دو دلی

لغت نامه دهخدا

دودلی. [ دُ دِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی دودل. ارتیاب. شک ورزیدن. دودل بودن. دودله بودن. تردید. تردد. تعلل. شک. ذبذبة. تذبذب. شک و تردید. مردد بودن. ( یادداشت مؤلف ):
ادبم مکن که خردم خللم مبین که خاکم
ببر از نهاد و طبعم دودلی و ده زبانی.نظامی.

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص. ) شک و تردید.

فرهنگ فارسی

شک و تردید مردد بودن.

دانشنامه عمومی

دودلی (دژ). دودلی ( انگلیسی: Dudley Castle ) قلعه ای ویران در انگلستان است.

ویکی واژه

شک و تردید.

جمله سازی با دو دلی

طالقانی در کنار احمد مفتی‌زاده به شورایی بودن کشور اعتقاد داشت و برای اثبات نظریه خود در مسئله شورا و با تأکید بر شورا در ساختار سیاسی، به سه دسته ادله اشاره می‌کند: ادله عقلی و ادله نقلی که ادله نقلی به دو دلیل قرآنی و سنت تقسیم می‌شود.
تابی منینگ داور بازی‌های آلفاگو در برابر فن هوای و هاجین لی، منشی فدراسیون ملی گو، بازیکن‌های گو به دو دلیل یادگیری خطاهایشان در بازی‌ها و تقویت مهارت‌هایشان در آیندهُ می‌توانند از رایانه‌ها استفاده کنند.
یک جهت باید و یک دل که بود صاحبِ وجد دو سری و دو دلی کارِ منافق باشد
در راه وحدتش دو دلیلند مهر و ماه بر صُنع و قدرتش دو گواهند نور و نار
رای دو دلی کردن و آهنگ جدایی گفتی که: ندارم من و می‌بینم و هستت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کون کردن یعنی چه؟
کون کردن یعنی چه؟
نجورسن یعنی چه؟
نجورسن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز