پند

پند به معنای اندرز و نصیحتی است که در زمینه‌های مختلفی همچون طهارت، نماز، امر به معروف و نهی از منکر، ازدواج، لعان و قضا مطرح می‌شود. این توصیه‌ها در واقع راهنمایی‌هایی هستند که به افراد کمک می‌کنند تا در زندگی روزمره خود به بهترین شکل عمل کنند و بر اساس اصول اخلاقی و دینی رفتار نمایند. در هر یک از این موضوعات، نکات مهمی وجود دارد که می‌تواند به بهبود روابط اجتماعی و فردی افراد کمک کند. این نوع نصیحت‌ها باعث می‌شود تا انسان‌ها به سمت نیکی و درستکاری حرکت کنند و از اعمال ناپسند دوری گزینند. به همین دلیل، توجه به این پندها و درک عمیق آنها برای همه افراد جامعه ضروری است تا بتوانند زندگی سالم‌تری داشته باشند و در تعاملات خود موفق‌تر عمل کنند.

لغت نامه دهخدا

پند. [ پ َ ] ( اِ ) آن است که به عربی نصیحت گویند. ( برهان قاطع ). اندرز. نُصح. وعظ. موعظت. موعظه. عبرت. ( مهذب الاسماء ). نُخیلة. وَصاة. ذِکری. ذکر. تذکیر. ( منتهی الارب ). صلاح گوئی. تذکره

فرهنگ معین

(پَ ) [ په. ] (اِ. ) ۱ - اندرز، نصیحت. ۲ - عهد، پیمان.
( ~. ) (اِ. ) ۱ - چاره، تدبیر، بند، فند، مکر، حیله. ۲ - فن کشتی گیری، حیلة کشتی.
(پِ ) (اِ. ) مقعد، نشستنگاه، دبر.

فرهنگ عمید

= زغن: تا نبوَد چون همای فرخ کرگس / همچو نباشد به شبه باز خشین پند (فرخی: ۴۵۲ ).
در چاپ ونشر، واحد ضخامت فاصله هایی که بین حروف گذاشته می شود، معادل یک چهل وهشتم کوادرات، پنت.
نصیحت، اندرز: پند گیر از مصائب دگران / تا نگیرند دیگران به تو پند (سعدی: ۱۸۷ )، گرچه دانی که نشنوند بگوی / هرچه دانی ز نیک خواهی و پند (سعدی: ۱۵۷ ).

فرهنگ فارسی

نصیحت، اندرزمقعد، دبر، پندی:امرد، مخنث
( اسم ) ( چاپخانه ) واحد نازکی و ضخامت فواصل بین حروف و آن ۱/۴۸ گوادراد است.
نام کوهی در شمال یونان قدیم

جملاتی از کلمه پند

پنداشتی که خوار شدستی میان خلق بیدل شود عزیز که گردد ذلیل و خوار
در پیش کسی کو بجهان ز اهل شهودست لاخود همه پندار بود جمله چو الاست
رقیب بی خرد چندم دهی پند تو قدر روز وصل او چه دانی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم