پرند

اسم دخترانه پرند دارای معانی مختلفی است که در زیر به تفکیک آنها اشاره می‌شود:

حریر ساده

در این معنا، پرند به نوعی پارچه لطیف و نرم اشاره دارد که از ابریشم خالص تهیه می‌شود. این پارچه فاقد تزئینات و نقوش است و به خاطر شفافیت و زیبایی خود، در دوخت لباس‌های مجلسی و زیبا مورد استفاده قرار می‌گیرد. این مفهوم به لطافت و ظرافت زنانگی مرتبط است و می‌تواند به ویژگی‌های مثبت و زیبای شخصیت دختران اشاره کند.

درختچه‌ای از خانواده علف هفت بند

در اینجا، پرند به نوعی گیاهان بومی اشاره دارد که در مناطق بیابانی و نیمه بیابانی ایران رشد می‌کنند. این درختچه‌ها دارای ساقه‌های ایستاده و انشعابات فراوان هستند و به عنوان نمادی از استقامت و پایداری در شرایط سخت شناخته می‌شوند. این ویژگی‌ها می‌تواند به قدرت و توانمندی‌های دختران در مواجهه با چالش‌های زندگی اشاره داشته باشد.

تیغ و شمشیر برّان 

این معنا به سلاح‌های تیز و برنده اشاره دارد و نشان‌دهنده قدرت و شجاعت است. در فرهنگ‌ها و اسطوره‌ها، تیغ و شمشیر نماد جنگجویان و قهرمانان بوده و به قدرت دفاعی و توانایی در مبارزه اشاره دارد. این مفهوم می‌تواند به دخترانی که دارای روحیه قوی و مستقل هستند، مرتبط باشد و بر اهمیت شجاعت و قدرت در زندگی تأکید کند.

لغت نامه دهخدا

پرند. [ پ َ رَ ] ( اِ ) جامه ابریشمین بی نقش و ساده. فرند. ( رشیدی ). ابریشمینه سیاه بهترینش ختائی. حریر. حریر ساده. ( فرهنگ اسدی ) ( صحاح الفرس ) ( برهان ) ( غیاث اللغات ). بافته ابریشمی. ( برهان ) ( غیاث اللغات ). پَرن. پَرنا. حریر ساده یعنی پرنیان بی نقش. ( نسخه ای از فرهنگ اسدی ). پرند و پرنیان حریر باشد، پرند ساده بود و پرنیان منقش. ( حاشیه فرهنگ اسدی چ طهران ). حریر تنک و ساده. ( اوبهی ). بافته ای بود ابریشمی. ( جهانگیری ): و از این ناحیت [ چین ] زر بسیار خیزد و حریر و پرند وخا و جیز( ؟ ) چینی ( خار چینی ؟ خار صینی ؟ ) و دیبا. ( حدود العالم ).

فرهنگ معین

(پَ رَ ) [ په. ] (اِ. ) ۱ - حریر ساده، ابریشم بی نقش. ۲ - شمشیر، شمشیر جوهردار.

فرهنگ عمید

= پرندوش
۱. (زیست شناسی ) درختچه ای کوچک از تیرۀ ریواس، با بوتۀ پرشاخ، ساقۀ خاکستری، برگ های باریک و نوک تیز، و میوۀ بال دار.
۲. [قدیمی] نوعی پارچۀ ابریشمی ساده و بی نقش، حریر: سه نگردد بریشم ار او را / پرنیان خوانی و حریر و پرند (هاتف: ۴۹ ).
۳. تیغ و شمشیر برّان و جوهردار: به زرین و سیمین دو صد تیغ هند / چه زو سی به زهرآب داده پرند (فردوسی: ۱/۲۳۸ )، ز یاقوت و الماس و از تیغ هند / همه تیغ هندی سراسر پرند (فردوسی: ۷/۳۰۵ ).

فرهنگ فارسی

ابریشم، حریر، پارچه ابریشمی ساده، شمشیر، تیغ، پرندوش
( اسم ) درختچه ای از تیر. هفت بند که در بیابانهای خشک اطراف تهران بحال وحشی وجود دارد و چون ظاهرا بسیار شبیه درختچ. کاروان کش میباشد با آن اشتباه میگردد پیارند.

فرهنگ اسم ها

اسم: پرند (دختر) (فارسی) (تلفظ: parand) (فارسی: پَرَند) (انگلیسی: parand)
معنی: پرن، پارچه ابریشمی بدون نقش ونگار، حریر ساده، ( = پرن، پروین )، ( در قدیم ) نوعی پارچه ی ابریشمیِ ساده و بدون نقش و نگار، ( در گیاهی ) گروهی از گیاهان درختچه ای از خانواده علف هفت بند که در نواحی بیابانی و نیمه بیابانی می رویند، ن، ک، پرن و پروین، و، پروین ) ( در قدیم ) نوعی پارچه ی ابریشمیِ ساده و بدون نقش و نگار، ( در گیاهی ) گروهی از گیاهان درختچه ای از خانواده علف هفت بند که در نواحی بیابانی و نیمه بیابانی می رویند + نک پرن و پروین

دانشنامه آزاد فارسی

پرند (جنگ افزار). پَرَنْد (جنگ افزار)
(یا: فرند) شمشیری براق و برّان که در ادب حماسی غالباً به صورت پرند هندی آمده است. در شاهنامه، علاوه بر پرند هندی، به پرند زهرآگین نیز اشاره شده است: نبرد تو خواهد همی شاه هند/ به تیر و کمان و به هندی پرند/ به زرین و سیمین دوصد تیغ هند/ جز آن سی به زهر آب داده پرند.
پرند (گیاه). درختچه هایی از جنس Pteropyrum، متعلق به تیرۀ علف هفت بند. این درختچه ها، فاقد خار، دارای ساقه های فراوان و ایستاده با انشعابات فراوان، برگ های متناوب یا تقریباً دسته ای و گل های نرماده مجتمع می باشند. از این جنس، سه گونه در ایران می روید که انحصاری ایرانند و معمولاً در مناطق بیابانی و نیمه بیابانی می رویند.

ویکی واژه

حریر ساده، ابریشم بی نقش.
شمشیر، شمشیر جوهردار.

جملاتی از کلمه پرند

آن دلربای جادو دارد دو چیز نیکو زیر عقیق لؤلؤ زیر پرند سندان
ز کشمیر و قنوج و از هند و سند ابا تیغ هندی و چینی پرند
اگر بر زندگان ریزی برون پرند از گردون وگر بر مردگان ریزی شود مرده مسیحایی
بینداخت تیغ پرند آورش همی خواست از تن بریدن سرش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم