نجیب

نجیب

کلمه نجیب در زبان فارسی به معنای با اصالت، با وقار، و با شخصیت است. این واژه به افرادی اطلاق می‌شود که دارای ویژگی‌های مثبت اخلاقی و رفتاری هستند و به نوعی از نظر اجتماعی و فرهنگی در سطح بالایی قرار دارند.

معانی و کاربردها

اصالت: نجیب یعنی افرادی که از خانواده‌های با فرهنگ و با اصالت هستند. این ویژگی به معنای ریشه‌دار بودن و داشتن تاریخچه‌ای فرهنگی و اجتماعی غنی است. این افراد به ارزش‌های خانوادگی و فرهنگی خود احترام می‌گذارند و سعی می‌کنند آن‌ها را در زندگی خود به نمایش بگذارند.

شرافت: کسانی که دارای رفتارهای اخلاقی و شرافتمندانه‌اند. این ویژگی به معنای پایبندی به اصول اخلاقی و ارزش‌های انسانی است. افراد نجیب در روابط خود با دیگران صداقت و احترام را رعایت می‌کنند و در مواجهه با چالش‌ها، رفتار صحیح و اخلاقی را انتخاب می‌کنند.

با وقار: افرادی که در رفتار و گفتار خود متین و با وقار هستند. این ویژگی به معنای داشتن خویشتنداری و آرامش در موقعیت‌های مختلف است. این افراد در برخورد با دیگران به گونه‌ای رفتار می‌کنند که نشان‌دهنده احترام و وقار آن‌ها باشد و از کلمات و حرکات خود به‌خوبی استفاده می‌کنند.

با شخصیت: کسانی که دارای ویژگی‌های مثبت و جذاب انسانی هستند. این ویژگی شامل صفاتی مانند مهربانی، همدلی، و درک دیگران است. افراد نجیب به خاطر رفتارهای مثبت خود مورد تحسین قرار می‌گیرند و به‌راحتی در جمع‌ها و محافل اجتماعی جذب دیگران می‌شوند.

لغت نامه دهخدا

نجیب. [ ن َ ] ( ع ص ) مرد اصیل و شریف. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). جوانمرد. ( منتهی الارب ). بزرگ و گرامی گوهر. ( منتهی الارب ). عطود. عطید. ( منتهی الارب ). گوهری. ( مجمل ) ( زوزنی ). مرد گوهری و پرمایه. ( دهار ). گهری. ( زوزنی ). نژاده. ( مفاتیح ). کریم. حسیب. ( از اقرب الموارد ). شخصی که از خانواده خوب باشد. شخص باحسب و دارای اخلاق خوب. ( فرهنگ نظام ). باپروز. آزاده. اصیل. عریق. صحیح النسب. بزرگوار. باگهر. باپدر.پدردار. پدرومادردار. بته دار. صاحب نجدت. نجد. نجید.انجاد. ذوالقدم. بانجابت. جوانمرد. فتی. صاحب فتوت. همام. ( یادداشت مؤلف ). || پارسا. عفیف.

فرهنگ معین

(نَ ) [ ع. ] (ص. ) شریف، بزرگ زاده. ج. نجباء.

فرهنگ عمید

۱. اصیل، شریف، خوش گوهر.
۲. گرامی.

فرهنگ فارسی

ژنرال محمد نجیب ( و. ۱۹٠۱ م. ) در خرطوم در قاهره تحصیل کرد. در جنگ جهانی دوم در ارتش خدمت میکرد. بعدها فرماندار ایالات دریای احمر شد در حمله ۱۹۴۸ مصر به اسرائیل فرمانده سپاه بریگاد بود. در ۱۹۵٠ فرماندهی ارتش مرزی را یافت. در ۱۹۵۲ دست به کودتا زد و ملک فاروق را از سلطنت خلع نمود و خود نخست وزیر و فرمانده کل قوای ارتش مصر و فرماندار نظامی مصر شد. در ۱۹۵۳ مقام ریاست جمهوری یافت. در سال ۱۹۵۴ از کار برکنار شد و جمال عبدالناصر قدرت را بدست گرفت.
اصیل، شریف، خوش گوهر، گرامی، شتربرگزیده، نجبائ
۱ - ( صفت ) آنکه ازخانواده ای بزرگ باشد گوهری نژاده اصیل.۲ - پارسا عفیف نجیب خطانکندنانجیب وفا. ۳ - شترواسب گزیده نجیب خویش رادیدم بیکسو چودیوی دست وپااندرسلاسل. ( منوچهری.د.چا.۴ ) ۵۵:۲ - هرچیزممتازجمع:انجاب نجبائ.

فرهنگ اسم ها

اسم: نجیب (پسر) (عربی) (تلفظ: najib) (فارسی: نَجيب) (انگلیسی: najib)
معنی: شریف، اصیل، عفیف، پاکدامن، دارای خصلت های برجسته و ممتاز اخلاقی، با اصل و نسب

دانشنامه عمومی

نجیب (فیلم ۱۹۷۳). نجیب ( به هندی: Joshila ) فیلمی محصول سال ۱۹۷۳ و به کارگردانی یاش چوپرا است. در این فیلم بازیگرانی همچون دو آناند، هما مالینی، پران، بیندو، راکهی گلزار، ای. کی. هانگال، افتخار ایفای نقش کرده اند.
نجیب (فیلم ۱۹۹۳). نجیب ( به هندی: Sahibaan ) فیلمی محصول سال ۱۹۹۳ و به کارگردانی رامش تالوار است. در این فیلم بازیگرانی همچون سانجی دات، مادهوری دیکشیت، ریشی کاپور ایفای نقش کرده اند.

ویکی واژه

شریف، بزرگ زاده.
نجباء.

جملاتی از کلمه نجیب

چیست بودن دانی ای مرد نجیب؟ از جمال ذات حق بردن نصیب
از زندگی آناک اطلاعات کمی در دست است. او با یک نجیب‌زاده اشکانی به نام اوکهه ازدواج کرد که پسرانش را به دنیا آورد، از جمله فرزندان آنها گریگوری بود.
پیمبر ز امر یزدان شد پیاده از آن رعنا نجیب شیر اوژن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم