مارکسیسم یک نظریه اجتماعی، جهانبینی، ایدئولوژی و مکتب فلسفی است که توسط کارل مارکس، فیلسوف و انقلابی آلمانی، در اواخر قرن نوزدهم شکل گرفت. اساس این نظریه، همانطور که در «مانیفست کمونیست» بیان شده، بر این باور استوار است که تاریخ جوامع تا کنون تاریخ مبارزه طبقاتی بوده است. در دنیای کنونی، دو طبقه اصلی وجود دارند: بورژوازی و پرولتاریا، و کشمکش میان این دو، تاریخ را رقم خواهد زد. مارکسیستها جهان را به دو گروه تقسیم میکنند: استثمارگران و استثمارشوندگان. آنها معتقدند که تاریخ چیزی جز نتیجه مبارزه طبقاتی میان این دو گروه نیست. برخی افراد به دلیل منافع اقتصادی خود، تمایل دارند در وضعیت کنونی باقی بمانند و با پیشرفت ابزار تولید مخالفت میکنند، در حالی که گروه دیگر خواهان رشد و توسعه ابزار تولید و رهایی از این وضعیت هستند، گروه استثمارشده. این تضاد منجر به درگیری و مبارزهای میشود که به پیدایش یک نظام جدید منتهی میگردد. در این جامعه جدید، علاوه بر ابزار تولید و منافع اقتصادی، آداب و رسوم، فرهنگ، مذهب و افکار نیز نسبت به جامعه قبلی تغییر میکند.
مارکسیسم
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
مسلکی است درسیاست واقتصادکه موسس آن مارکس بوده واصول سوسیالیزم علمی راتشریح میکند
مرام ومکتب مارکس و عقیده پیروانش را که عبارت از سوسیالیسم و کمونیسم است مارکسیسم می نامند
دانشنامه آزاد فارسی
مارکس - انگلس - لنین
آموزۀ انقلابی مارکس و انگلس که دیدگاه های آن ها را در حوزۀ فلسفی، اقتصادی و سیاسی دربرمی گیرد. این آموزه در پیوند با مبارزات انقلابی کارگران اروپایی در دهۀ ۱۸۴۰ پدید آمد. بانیانش آن را نمایندۀ منافع طبقۀ کارگر در سطح بین المللی و هدفش را نه تعبیر و تفسیر جهان بلکه تغییر انقلابی آن می دانستند. به عقیدۀ لنین، آبشخورهای نظری مارکسیسم عبارت اند از سوسیالیسم تخیلی اوایل قرن ۱۹ که نمایندگان برجستۀ آن سن سیمون و فوریه در فرانسه و رابرت اوئن در انگلستان بودند، اقتصاد سیاسی انگلیسی که در آثار آدام اسمیت و دیوید ریکاردو بسط یافته بود، و فلسفۀ کلاسیک آلمانی که در آثار هگل به اوج خود رسیده بود. مارکسیسم با تلفیق عناصری از این سرچشمه ها در سه محور گسترش یافت: اقتصاد سیاسی، ماتریالیسم دیالکتیکی و ماتریالیسم تاریخی. در حوزۀ اقتصاد سیاسی، مارکسیسم زیربنای اقتصادی را شالودۀ سایر مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می داند و اساس نظام های طبقاتی تاریخ را بهره کشی و استثمار طبقات فرودست جامعه تلقی می کند. استثمار در دورۀ سرمایه داری در قالب اخذ «ارزش اضافی» از کارگر عملی می شود. مارکسیسم الغای کامل این شکل از بهره کشی را در گرو تحقق انقلاب سوسیالیستی به عنوان رسالت تاریخی طبقۀ کارگر می داند. ماده گرایی دیالکتیکی مارکس که تلفیقی انتقادی از ماده گرایی فویر باخ و دیالکتیک هگل بود، جهان را یک سره مادی می بیند و دیالکتیک را قوانین عام حرکت و گسترش ماده در حوزه های اندیشه، طبیعت و تاریخ به شمار می آورد. ماده گرایی تاریخی نیز به نقش عوامل اقتصادی در تحول تاریخی اصالت می دهد و تغییر در شیوه های تولید ثروت های مادی و ضروریات زندگی را عامل تعیین کنندۀ تحول روبناهای اید ئولوژیکی (سیاست، حقوق، فرهنگ، دین، فلسفه) می شمرد. لنین اندیشه های مارکس و انگلس را در تحلیل از امپریالیسم در آغاز قرن ۲۰، به مثابۀ مرحلۀ تکامل یافتۀ سرمایه داری و برای تبیین نظریه و عمل انقلاب در یک کشور عقب مانده به عنوان حلقۀ ضعیف امپریالیسم (در مقابل نظر مارکس مبنی بر ضرورت انقلاب در چند کشور صنعتی و پیشرفتۀ سرمایه داری نظیر انگلستان و فرانسه) و نقش حزب کمونیست و ساختمان سوسیالیسم، گسترش داد. نیز← لنینیسم
ویکی واژه
مأخوذ از نام کارل مارکس فیلسوف آلمانی.
جملاتی از کلمه مارکسیسم
او به همان اندازه فعالیتهای فکریاش را با مشارکت در مجموعهای از پروژههای سیاسی-روشنفکرانه، از جمله نوشتههایی برای نشریه پرنفوذ مارکسیسم امروز۱۱ در دهه ۱۹۸۰، درهم آمیخت.