فضیلت به معنای برتری اخلاقی است. این واژه به ویژگیها یا خصایص مثبتی اشاره دارد که به طور ذهنی به عنوان برتر از نظر اخلاقی شناخته میشوند و به عنوان پایهای برای قضاوتهای اخلاقی خوب ارزشگذاری میشوند. فضایل شخصی ویژگیهایی هستند که به عنوان عوامل ارتقاء دهنده عظمت فردی و جمعی محسوب میشوند. در مقابل فضیلت، رذیلت قرار دارد. فضیلت به عنوان یک الگوی فکری و رفتاری بر اساس استانداردهای اخلاقی عالی شکل میگیرد. این فضایل میتوانند در چارچوب وسیعتری از ارزشها قرار بگیرند. هر فرد دارای هستهای از ارزشهای بنیادی است که به سیستم اعتقادات، ایدهها و نظرات او کمک میکند. تمامیت در به کارگیری یک ارزش به معنای استمرار آن است و این استمرار، یک ارزش را از اعتقادات و نظرات متمایز میسازد. در این راستا، یک ارزش مانند راستی، برابری یا ایمان هستهای است که ما بر اساس آن عمل میکنیم. جوامع نیز ارزشهایی دارند که در میان بسیاری از اعضای آن فرهنگ مشترک است. ارزشهای فرد معمولاً به طور کلی با ارزشهای فرهنگی او همراستا هستند، هرچند که ممکن است کاملاً همخوانی نداشته باشند.
فضیلت
لغت نامه دهخدا
در خبری خوانده ام فضیلت آنرا
خاست مرا آرزوش قرب سه سال است.خاقانی.صدهزار است این فضیلت گر رسد اندر شمار
تا بچپ کردی حساب این فضیلت ها به راست.خاقانی. || صفت نیکو. مقابل رذیلة. ج، فضایل. فضیلت های اصلی عبارتند از: شجاعت، عفت و حکمت. ( فرهنگ فارسی معین ). فضایل اصلی را چهار دانسته اند که یکی از آنها هم عدالت است: کدام فضیلت از این فراز که از امت به امت و ملت به ملت رسید و مردود نگشت. ( کلیله و دمنه ). طایفه از حکمای هند در فضیلت ابوزرجمهر سخن می گفتند. ( گلستان ). || دانش و حکمت. پایه بلند در فضل. ( منتهی الارب ).
- فضیلت گستر؛ دانش گستر. و رجوع به همین مدخل در ردیف خود شود.
فضیلة. [ ف َ ل َ ]( ع اِمص ) فزونی. ( منتهی الارب ). مزیت. خلاف نقیصه و رذیله. ( از اقرب الموارد ). || پایه بلند در فضل. ج، فضایل. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. برتری، شرف.
۳. (اسم ) [مقابلِ رذیلت] ویژگی های ستودۀ اخلاقی.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - رجحان برتری مزیت ۲ - درجه عالی در فضل فزونی در معرفت و علم ۳ - صفت نیکو مقابل رذیله جمع: فضائل ( فضایل ) توضیح فضیلتهای اصلی عبارتند از: شجاعت عفت و حکمت.
فرهنگ اسم ها
معنی: برتری در دانش، هنر و اخلاق، فضل، ارزش و اهمیت، ( در قدیم ) ( در علم اخلاق ) ویژگی های ستوده ی اخلاقی در مقابلِ زذیلت، شرف
دانشنامه آزاد فارسی
در فلسفۀ اخلاق، توانایی، شایستگی، یا کارآمدی دائمی در انجام عمل خیر. فضیلت عبارت است از تطابق افعال ارادی آدمی با قانون اخلاقی یا مجموعۀ قواعدی که عُرف بر ارزش آن ها صحّه نهاده است. مبحث فضیلت نخستین بار در فلسفۀ افلاطون و در خلال آموزه های سقراط به صورت مبحثی فلسفی مطرح شد. افلاطون فضیلت را علم به خیر و عمل بدان تعریف کرده است. ارسطو این تعریف را کامل تر کرد؛ فضیلت، بنا به رأی ارسطو، عبارت است از قریحۀ طبیعی یا اکتسابی ای که آدمی را به انجام عملی مطابق با خیر رهنمون می شود. کانت فعلی را که فضیلت شمرده می شود، به ارادۀ صالح فاعل آن منوط می داند و این ارادۀ صالح را نیت می خواند. کانت میان فضیلت و امر واجب تفاوت نهاده و بر آن است که فضیلت عمل خیر به خودی خود است، در حالی که امر واجب قوّۀ حاکمه ای است که فضایل بدان سنجیده می شوند. قدما چهار فضیلت اصلی حکمت و عفت و شجاعت و عدالت را در برابر چهار رذیلت اصلی جهل و شَرَه و ترس و ستم نهاده اند. هریک از فضایل در میانۀ دو رذیلت نهاده شده اند؛ حکمت درحد وسط سفاهت (به کارگیری فکر در آنچه واجب نباشد، یا زیادهبر مقدار واحب که آن را«جربزه» نیز گویند.)و ابلهی (تعطیل فکر)؛ عفت در حد وسط شره و بی حالی؛ شجاعت در حد وسط ترس و بی باکی؛ عدالت در حد وسط ستم گری و ستم کشی.
جملاتی از کلمه فضیلت
یارب به پاکی و شرف فاطمه که هست جبار بر فضیلت و بر عصمتش گوا
کسب کمال و فضل فضولی ست ای پسر از عاشقان فضیلت عشق اکتساب کن