رکین

کلمه رکین در زبان فارسی به معنای رک و بی‌پرده یا صریح و مستقیم به کار می‌رود و عمدتاً در مباحث ادبی و فلسفی مورد استفاده قرار می‌گیرد. این واژه می‌تواند در جملات و ساختارهای مختلف به اشکال گوناگون به کار رود. این کلمه هم به عنوان صفت و هم به عنوان اسم قابل استفاده است، بنابراین در جملات باید به نحوه ارتباط آن با سایر کلمات توجه شود. همچنین، این کلمه باید به درستی و بدون اشتباهات نگارشی نوشته شود. این واژه به عنوان صفت، جنسیت و تعداد را تغییر نمی‌دهد و برای هر دو جنس و در هر تعداد قابل استفاده است. این واژه می‌تواند با دیگر کلمات ترکیب شده و معانی جدیدی را ایجاد کند. جملات باید به گونه‌ای تنظیم شوند که مفهوم آن به وضوح منتقل گردد.

لغت نامه دهخدا

رکین. [ رَ ] ( ع ص ) کوه بلنداطراف بزرگ جوانب. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || مرد استواررای و آهسته و آرمیده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مرد آهسته و آرمیده. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). خردمند. ( مهذب الاسماء ). مرد آهسته. ( دهار ). موقر. باوقار. ( فرهنگ فارسی معین ). مرد استوار همانند کوه. ( از اقرب الموارد ). مجازاً رزین. ساکن. وقور. ( یادداشت مؤلف ). || عالی الارکان. شدیدالارکان. استوار: رکن رکین. ( یادداشت مؤلف ).محکم و استوار. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). رکن رکین؛ستون استوار و محکم و ثابت و برقرار. ( ناظم الاطباء ). || ثابت. برقرار. ( فرهنگ فارسی معین ).
رکین. [ رُ ک َ ] ( ع اِ ) کلاکموش. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || موش. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
رکین. [ رُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان. سکنه آن 343 تن است. آب آن از قنات. محصول عمده آنجا غلات و حبوب وانگور و صیفی. صنایع دستی زنان آنجا قالیبافی. راه آن اتومبیلرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
رکین. [ رُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان وفس عاشقلو بخش رزن شهرستان همدان.سکنه آن 286 تن است. آب آن از قنات. محصول عمده آنجا غلات و لبنیات و انگور و صیفی. صنایع دستی زنان آنجا قالیبافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ معین

(رَ ) [ ع. ] (ص. ) ۱ - استوار، محکم. ۲ - پابرجا. ۳ - باوقار.

فرهنگ عمید

محکم و استوار، پابرجا، ثابت و برقرار، باوقار.

فرهنگ فارسی

محکم واستوار، پابرجا، ثابت وقرار
( صفت ) ۱ - استوار محکم. ۲ - ثابت برقرار. ۳ - موقر با وقار.
ده از دهستان وفس عاشقلو بخش رزن شهرستان همدان

جملاتی از کلمه رکین

طغان شاه جنگ‌آور شیرکین که او هست فرزند فغفور چین
همی گرد بر شد به کردار باد جهان گشت پرکینه و پرفساد
شد این چنین چو سپهدار گشت رکن رکین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم