رهایی به مفهوم آزادشدن از قید هرگونه بندگی، وابستگی یا انقیاد است. این اصطلاح در گسترهای وسیع، رستگاری از محدودیتهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فکری را دربرمیگیرد و نمودی از گذار به وضعیتی است که در آن، فرد یا جامعه از سلطه و ستم رها شده و به استقلال و خودمختاری دست مییابد. در بستر تاریخی، جنبش رهایی زنان در سدههای نوزدهم و بیستم میلادی، یکی از برجستهترین مصادیق این مفهوم است. این جنبش با هدف تغییر بنیادین نقش اجتماعی، اقتصادی و بهویژه سیاسی زنان شکل گرفت و کوشید تا با از میان برداشتن موانع قانونی و فرهنگی، راه را برای مشارکت کامل زنان در عرصههای مختلف زندگی عمومی هموار کند. این تحول، تنها یک تغییر حقوقی نبود، بلکه دگرگونی ژرفی در نگرشهای جامعه نسبت به جایگاه و توانمندیهای زنان ایجاد کرد.
نمونههای عینی دیگری نیز از این واژه در تاریخ معاصر به چشم میخورد. در انگلستان، قانون آزادی کاتولیکها که در سال ۱۸۲۹ به تصویب رسید، پیروان این مذهب را از محرومیتها و ناتوانیهای مدنیِ تحمیلشده توسط قوانین پیشین رها ساخت. در ایالات متحده آمریکا، رهایی بردگان با صدور اعلامیه رهایی توسط آبراهام لینکلن در سال ۱۸۶۳ جنبهای رسمی یافت و نهایتاً با تصویب متمم سیزدهم قانون اساسی در سال ۱۸۶۵، نظام برداری در سراسر این کشور به طور قطعی ملغی و غیرقانونی اعلام شد. این رویدادها، گامهای بزرگی در تحقق عدالت و برابری انسانها به شمار میروند.