لغت نامه دهخدا درم داری. [ دِ رَ ] ( حامص مرکب ) درم داشتن. داشتن درم. توانگری. تمول. غنا. موسری. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
جمله سازی با درمداری در منابع تاریخی ذکر شدهاست که در سال ۵۲ هجری قمری زیاد بن ابی سفیان، ربیع بن زیاد حارثی را به سردرمداری امارت خراسان منصوب کرد و به همراه وی پنجاه هزار سپاهی را با خانواده هایشان روانهٔ خراسان کرد.