گوت

گوت

قبیله‌ای ژرمن

گوت‌ها یکی از قبایل ژرمن شرقی بودند که در قرن‌های سوم و چهارم میلادی به امپراتوری روم حمله می‌کردند. در قرن‌های پنجم و ششم، این قبیله به دو شاخه تقسیم شد: استروها و ویزیگوت‌ها. در سال ۴۱۰ میلادی، آن ها به امپراتوری روم حمله کردند و بخش‌هایی از آن، از جمله شبه‌جزیره ایبری و ایتالیا را تصرف کرده و حکومتی جدید تأسیس کردند. نیروهای ویزیگوت در سال ۴۱۰ میلادی به رم حمله کردند. پس از فروپاشی روم غربی، آن‌ها به مدت دو و نیم قرن دیگر در اروپا تأثیرگذار بودند و در اوایل قرن پنجم میلادی به شبه‌جزیره ایبری مهاجرت کردند.

معنای کلمه در زبان فارسی و ترکی

کلمه گوت در زبان فارسی و ترکی به معنای «کفل»، «سرین»، «باسن» یا «نشینگاه» است و به بخش پشت بدن انسان اشاره دارد که پایین کمر و بالای پاها قرار گرفته است. این واژه معمولاً در گفتار محاوره‌ای و عامیانه به کار می‌رود و در مکالمات روزمره به صورت غیررسمی شنیده می‌شود. علاوه بر کاربرد روزمره، گاهی در طنز و شوخی نیز استفاده می‌شود و بار معنایی صریح یا خنثی دارد. به این ترتیب، این کلمه نمونه‌ای از واژگان زبانی است که هم جنبه جسمانی دارد و هم در فرهنگ عامیانه کاربرد زنده و ملموس پیدا کرده است.

لغت نامه دهخدا

گوت. [ گ َ / گُو ] ( اِ ) کفل و سرین مردم را گویند، و به ضم اول و ثانی مجهول، به زبان ترکی نیز همین معنی دارد. ( برهان ) ( آنندراج ). ترکی است، در ترکی جغتایی «کوت » ( سرین ). «جغتایی ص 463». ( حاشیه برهان قاطع چ معین ).
گوت. [ گُت ْ ] ( اِخ ) قومی آلمانی که ابتدا در نزدیکی مصب رود ویستول ساکن بودند و سپس به مشرق اروپا رفتند. استروگتها ( گت های مشرق ) در قرن 3م. در پانونی و مزی ساکن بودند. گتهای غربی یا ویزی گت به سرپرستی آلاری ( پادشاه آنان متوفی به سال 410 م. ) در سال 410 م. امپراتوری رم را محاصره کردند.در فارسی بیشتر این کلمه را به صورت گت می نویسند.

فرهنگ معین

(گَ یا گُ ) [ آرا. سر. تر. ] (اِ. )کفل، سرین.

فرهنگ فارسی

( اسم ) کفل سرین.
قومی آلمانی که ابتدا در نزدیکی مصب رود ویستول ساکن بودند و سپس به مشرق اروپا رفتند.

ویکی واژه

اصطلاح بسیار کهن شاید منسوب به گوتی، قبیله‌ای با هویت ناشناخته. گوت، گوتی، گوتیوم، گوتیان اصطلاحاتی هستند با ریشه و منشا مشترک رایج از هزاره سوم تا هزاره اول پیش از میلاد در تمدن بین‌النهرین.
کفل، سرین.

جمله سازی با گوت

چو رخشان کند رخ ز شرق آفتاب زحل خواه گوتاب و خواهی متاب
گوته بود از ساغر می دست امیدم یا مصطبهٔ خانهٔ خمار بلند است
کیوان که گوتوال سپهرت هر شبی بر درگه تو بندگی پاسبان کند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال احساس فال احساس فال رابطه فال رابطه فال فرشتگان فال فرشتگان