گرداس

لغت نامه دهخدا

گرداس. [ گ ُ ] ( ص ) ستمگر. ظالم. ( برهان ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ) ( انجمن آرا ):
اگر حال رعیت هم بر این آئین شود فردا
ز جمع زادگانش پر شود بازار نخاسان
خدایا بی زبان بگذاشتی این بی زبانان را
مگر هم تو از ایشان بازداری شر گرداسان.حکیم نزاری قهستانی ( از جهانگیری ).

فرهنگ معین

(گُ ) (ص. ) ستمگر، ظالم.

فرهنگ عمید

ستمگر، ظالم: خدایا بی شبان بگذاشتی این بی زبانان را / مگر تو هم از ایشان باز داری شرّ گرداسان (نزاری: مجمع الفرس: گرداس ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ستمگر ظالم: خدایا. بی شبان بگذاشتی این بی زبانانرا مگر هم تو از ایشان باز داری شر گرداسان. ( نزاری )

ویکی واژه

ستمگر، ظالم.

جمله سازی با گرداس

💡 سنگ در زیر سم او گرداست رخش خیز است و دلدل آورد است

💡 بلبلی از سر بنه زانکه سوی باغ قدس دام تو گفت است گفت بال تو گرداست گرد

💡 همچون من اگر کشد هزاران را بر گوشه دامنش کجا گرداست

گواد یعنی چه؟
گواد یعنی چه؟
ترغیب یعنی چه؟
ترغیب یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز