گت

کلمه «گت» دو معنای اصلی و متفاوت دارد:

معنای اول: بزرگ و عظیم

کلمه گت در زبان فارسی و برخی گویش‌های محلی به عنوان صفتی به کار می‌رود که بزرگی، عظمت یا کلان بودن چیزی را بیان می‌کند. این واژه برای توصیف اشیاء، افراد یا مفاهیمی به کار می‌رود که از نظر اندازه، اهمیت یا مقام بزرگ و برجسته هستند.  در این معنا، گت مترادف واژگانی مانند «بزرگ»، «عظیم»، «کلان» و «کبیر» است و بار معنایی مثبت و تأکیدی دارد که به اهمیت و بزرگی اشاره می‌کند.

معنای دوم: نام قومی در زمان داریوش هخامنشی

در تاریخ ایران باستان، گت نام قومی بوده است که در زمان داریوش اول هخامنشی شناخته شده بود. این قوم در منطقه‌ای زندگی می‌کردند که داریوش در سفرهای جنگی و نظامی خود با آن مواجه شد و سرانجام آنها را به اطاعت خود درآورد. آن‌ها مردمی بودند که به باورهای خاصی از جمله جاودان بودن روح اعتقاد داشتند. این اعتقاد نشان‌دهنده نوعی مذهب یا دیدگاه فلسفی درباره زندگی پس از مرگ و روح انسان بوده است که در آن زمان در میان این قوم رواج داشته است.

لغت نامه دهخدا

گت. [ گ ُ ] ( فعل ماضی ) مخفف گفت است. قاضی هجیم آملی مازندرانی قصیده ای گفته در آخر آن گوید:
این بدان وزنه که دقیقی گت
تن تنا تن تنا تنا ناؤ.
بندار رازی گفته است:
بشهر ری به منبر بر یکی روج
همی گت واعظک زین هرزه لایی.( انجمن آرا ) ( آنندراج ).
گت. [ گ َ ] ( ص ) طبری گت ( بزرگ ). ( واژه نامه طبری شماره 638 ). در مازندرانی کنونی و لهجه مردم فارس «گت » ( بزرگ ). ( حاشیه برهان چ معین ). بزرگ. عظیم. کبیر. ( برهان ). مؤلف آنندراج گوید: به فتح بمعنی بزرگ نیز آمده، و در طبرستان متداول و معروف است. و رجوع به گته شود.
گت. [ گ ِ ] ( اِخ ) نام قومی که داریوش در سفر جنگی سکائیه آنان را به اطاعت خود درآورد. گت ها مردمی هستند که به جاویدان بودن روح اعتقاد دارند. تراکیها سالمی دِس وآنهائی که بالاتر از دو شهر آپ پلنی و مسامبری سکنی ̍ دارند و موسوم اند به مردم کیرمیان و نیپ سی خودشان مطیع شدند، اما گت ها و نیز از تراکیها آنان که رشیدتر و درست تر بودند جنگ کردند، ولی زود شکست خورده سر اطاعت پیش آوردند. اعتقاد گِت ها به جاویدان بودن روح چنین است که میگویند: انسان با مرگ نمی میرد، بلکه بسوی خدایی که سالموک سُس نام دارد میرود، بنابر این عقیده در هر پنج سال شخصی را از میان خود به قرعه انتخاب کرده نزد او میفرستند و رسول مأمور است چیزی را که گت ها خیلی لازم دارند از خدا بخواهد. فرستادن رسول نزد سالموک سس چنین به عمل می آید: عده ای از گِت هاصف کشیده با نیزه ها می ایستند، عده ای دیگر از دو طرف دستها و پایهای رسول را گرفته بهوا می اندازند، به طوری که او روی نیزه بیفتد. اگر رسول مرد مرگ او دلالت میکند که خدا نسبت به گت ها نظر مرحمت دارد و هرگاه نمرد، میگویند که رسول شخصی است فاسد و دیگری را انتخاب میکنند. اینها عادت دیگری نیز دارند که چنین است: در حین رعد و برق تیرهایی به آسمان انداخته خدا راتهدید میکنند. گت ها خدایی بجز خدای خود نمیپرستند. بعد هرودوت شرحی در باب سالموک سس میگوید وخلاصه اش این است که شخصی چنین نامی داشته و بنده بود، بعد چنانکه گویند بعد او فیثاغورس حکیم را دیده و عقیده او را پس از مراجعت به تراکیه در میان گِت ها منتشر کرده و درگذشته. در خاتمه مورخ مذکور چنین اظهار عقیده میکند: «من این گفته ها را باور ندارم، زیرا شخص مزبور خیلی پیش از فیثاغورس میزیسته ». سپس هرودوت حکایت خود را دنبال کرده گوید ( همان جا بند 97 ) گت ها که چنین معتقداتی داشتند، تابع پارسیها شده سپاه داریوش را پیروی کردند. ( تاریخ ایران باستان صص 595 - 596 ). اسکندر مقدونی نیز با این قوم مقابله کرد. رجوع به ایران باستان ص 1228 شود.

فرهنگ عمید

بزرگ، گنده، کلان، عظیم، کبیر.

فرهنگ فارسی

( صفت ) بزرگ گته: گت و گنده.
نام قومی در زمان داریوش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال رابطه فال رابطه فال مکعب فال مکعب فال انبیا فال انبیا