کوشش

کوشش

کوشش به معنای تلاش یا سعی است و به فعالیت‌هایی اشاره دارد که با هدف دستیابی به یک نتیجه یا هدف خاص انجام می‌شوند.

این واژه در زمینه‌های مختلفی از جمله کار، تحصیل، ورزش و زندگی روزمره به کار می‌رود.

این واژه می‌تواند به زحمت و کار سختی که برای رسیدن به یک هدف انجام می‌شود، اشاره کند. مثلاً: کوشش‌های او در این پروژه قابل تقدیر است.

لغت نامه دهخدا

کوشش. [ ش ِ ] ( اِمص ) عمل کوشیدن. فعل کوشیدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). کوشیدن. ( ناظم الاطباء ). || سعی و جهد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). جد. کَدّ. سعی. تساعی. مجاهدت. اجتهاد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا )

فرهنگ معین

(ش ) (حامص. ) کوشیدن، سعی.

فرهنگ عمید

تلاش، جد و جهد.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - سعی جهد: اما با قضای آسمانی کوشش انسانس مفید نیست. ۲ - جنگ و جدال: پراکنده شد ترک سیصد هزار بجایی نبد کوشش و کارزار. یا کوشش و کشش. سعی و جذبه ( از طرفین ) قیاس کنید: کوشش از تن طلب کشش از جان جوشش از عشق دان چشش ز ایمان. ( حدیقه ) یا کوشش و کشش. سعی و قتال: تادر و دشت هست و جو باره نیست از کوشش و کشش چاره ( کمال اسماعیل ) ۲ - توجه عزیمت. ۳ - عمل کردار.

فرهنگ اسم ها

اسم: کوشش (پسر) (فارسی) (تلفظ: kušeš) (فارسی: کوشش) (انگلیسی: kushesh)
معنی: سعی، تلاش، تقلا، ( اسم مصدر از کوشیدن )، کار و فعالیت اعم از جسمی یا ذهنی، ( در تصوف ) سعی در انجام ریاضت و سلوک، ( در قدیم ) جنگ و مبارزه

جملاتی از کلمه کوشش

جهان را به کوشش چه جویی همی گل زهر خیره چه بویی همی
مردِ غمت نبودم زیرا که وقت کوشش مشکل به کار آرد هر مرغ از این نواله
کرده وقت سعی و کوشش برده گاه قهر و بیم جذب ادراک از عقول و فعل احساس از حواس
رستم بوقت کوشش با سهم او جبان حاتم بوقت بخشش با جود او بخیل
تلاش و کوشش انتهاناپذیر بشری به‌منظور دسترسی به آزادی‌های بیشتر و بسط و توسعه دنیای آدمی، و منظور خود از «دنیای آدمی» آن چیزی است که اختلاف انسان را از جانور متمایز می‌سازد.
این نخستین نمایشنامهٔ رادی است که در سال‌های جوانی نوشته شده. رادی این نمایشنامه را هرگز منتشر نکرد. پس از مرگ نویسنده، نمایشنامه به کوشش بهروز محمودی بختیاری به وسیلهٔ نشر خاموش در تهران منتشر شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم