خمر، ظرفی سفالی با گردن بلند و دهانه تنگ است که برای نگهداری آب و سایر مایعات استفاده میشود. برخی از آن ها دارای دسته نیز هستند. سازنده آن را کوزهگر و فرآیند ساخت آن را کوزهگری مینامند. محل کار آن ها را کوزهگرخانه میگویند و دستگاهی که برای ساخت آن از گل استفاده میشود، چرخ کوزهگری نام دارد. در گذشته، زنان و مردان برای حمل مایعات، آن ها را بر روی سر خود قرار میدادند و این روش هنوز هم در برخی مناطق ادامه دارد. به عنوان یک ساز نیز شناخته میشود. اودو درام، نوعی ساز کوبهای است که از سفال یا سرامیک ساخته میشود و از ساز آفریقایی Udu الهام گرفته شده که اصالتاً نیجریهای است. نسخه قدیمی و سفالی این ساز در ایران به نام جهله شناخته میشود و در موسیقی بندرعباس و برخی دیگر از شهرهای جنوبی کشور کاربرد زیادی دارد. نسخه هندی این ساز نیز گاتام نامیده میشود. به عنوان یک ساز خودصدا و از جنس سفال، با ضربه مستقیم نواخته میشود. این ساز با اشکال و شیوههای نواختن متنوع در استانهای هرمزگان، کرمان و سیستان و بلوچستان مشاهده میشود.

کوزه
لغت نامه دهخدا
کوزه. [ زَ /زِ ] ( اِ ) ظرفی است گردن دراز که در آن آب نگهدارند.( آنندراج ). صراحی سفالی آبخوری که گردن دراز تنگی دارد. ( ناظم الاطباء ). ظرفی است گلین و گردن دراز که درآن آب و مایعات دیگر ریزند. ( فرهنگ فارسی معین ). ظرف سفالین با سری تنگ و با دسته که در آن آب کنند. ظرفی سفالین چون خمی خرد و آب در آن کنند. کوز. جوه. سبو. سبوی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ):
گولی تو از قیاس که گر برکشد کسی
یک کوزه آب از او به زمان تیره گون شود.عنصری.از کوزه چو آب خوش نوشی نبود باک
گرچون خز ادکن نبود نرم سفالش.ناصرخسرو.همه کس رازداری را نشاید
درست از آب هر کوزه نیاید.ناصرخسرو.ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش.خیام.در کوزه نگر به شکل مستسقی
مستسقی را چه راحت از کوزه.خاقانی.تا که هوا شد به صبح کوزه ماوردریز
بر سر سیل روان شیشه گر آمد حباب.خاقانی.گفت صورت کوزه ست و حسن می
می خدایم می دهد از نقش وی.مولوی ( مثنوی چ نیکلسون دفتر 5 بیت 3288 ).کوزه بودش آب می نامد به دست
آب را چون یافت خود کوزه شکست.مولوی.گر بریزی بحر را در کوزه ای
چند گنجد قسمت یک روزه ای.مولوی.دل تشنه نخواهد آب زلال
کوزه بگذشته بر دهان سُکُنج.سعدی.رفت آنکه فقاع از تو گشایند دگربار
ما را بس از این کوزه که بیگانه مکیده ست.سعدی.ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را
یاقوت چه ارزد بده آن قوت روان را.سعدی.موج زند سینه که تا لب بود
کوزه بریزد چو لبالب بود.امیرخسرو.کوه از بحر چو دریوزه کند
بحر پیداست چه در کوزه کند.جامی.نیست اوج اعتبار پوچ مغزان را ثبات
کوزه خالی فتد زود از کنار بامها.صائب.یک دل لب تشنه ناید از سر کویت درست
کوزه در سرچشمه چون بسیار شد خواهد شکست.کاتبی.- در کوزه فقاع کردن؛ در تنگنا گذاشتن و دچار عسر و حرج کردن. ( از حاشیه کلیله و دمنه چ مجتبی مینوی ص 108 ): این فصول با اشتر درازگردن کشیده بالا گفتند و بیچاره را به دمدمه در کوزه فقاع کردند. ( کلیله و دمنه چ مجتبی مینوی ص 108 ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( صفت ) پشت خمیده دوتا.
جمع کوز
دانشنامه عمومی
در گذشته زنان و مردان برای حمل مایعات کوزه ها را بر روی سرشان قرار می دادند و هم اکنون این عمل در برخی نقاط انجام می شود.
کوزه (ساز). کوزه یا اودو درام نوعی ساز کوبه ای است، که از سفال یا سرامیک ساخته می شود. این ساز با الگو گرفتن از ساز آفریقایی Udu که اصالتاً سازی نیجریه ای است ساخته شده است. نسخه ی سفالی و قدیمی این ساز در ایران جهله نام دارد که در موسیقی بندرعباس و برخی شهرهای دیگر جنوب ایران استفاده ی بسیار دارد. نسخه ی هندی این ساز گاتام نام دارد.
کوزه، سازی است خود صدا و از جنس سفال که با ضربه مستقیم نواخته می شود. این ساز با شکل ها و شیوه های نواختن گوناگون در استان های هرمزگان، کرمان و سیستان و بلوچستان دیده می شود. امروزه کوزه های هرمزگان و سیستان بیشتر مورد استفاده قرار می گیرند.
در هرمزگان کوزه را با نام جله می شناسند و نحوه نواختن آن با کوزه سیستان متفاوت است. کوزه سیستانی دارای روش ساخت، پخت و همچنین خاک متفاوتی است و معمولاً آن را در کنار سینی گذاشته و می نوازند. بر خلاف تصور، کوزه با وجود سادگی ساختمان دارای صدادهی و توانایی های بسیار بالایی در اجرای قطعات و ریتم های مختلف است، که مورد توجه قرار نگرفته است و اکثر نوازندگان و آهنگسازان به صورت افکتیو از آن استفاده می کنند یا آن را به عنوان سازی مستقل نمی شناسند.
مسئله دیگر در چند سال اخیر در بین نوازندگان و بخصوص کوبه ای نوازان دیده می شود، نواختن سازهای کوبه ای خصوصاً کوزه با تفکری اشتباه است، به صورتی که آن را همانند دف و تنبک با همان لحن می نوازند که البته شیوه نادرستی است. چون هر سازی باید با توّجه به نوع صدادهی و لحن مخصوص خود نواخته شود و باید از ترکیبات ریتمیک متناسب با هویت ساز استفاده نمود. [ نیازمند منبع]
ساز کوزه افزون بر این که خاستگاه ایرانی دارد، دارای صدادهی بسیار نزدیکی با طبلا است و در سازبندی موسیقی ایرانی دارای رنگ جدید و خوبی نیز هست.
دانشنامه آزاد فارسی
کوزه (گیاه شناسی). کوزه (گیاه شناسی)(conceptacle)
حفره هایی کوزه مانند، در نوک متورم برخی از علف های دریایی متعلق به جلبک های قهوه ای، به ویژه Fucus. گامت درون آن ها تشکیل و از منفذی کوچک در نهنج، با نام اوستیول (شکاف روزنه)، به درون آب رها می شود.
ویکی واژه




جملاتی از کلمه کوزه
عیش این علام دو سه روزه بود از بحر عشق یک کوزه
از مردم خاموش طلب سر حقیقت کاین کوزه سربسته پر از باده ناب است
بر لب جو، از برای کوزهای آب روان بر یکی دولاب بسته نه سبوی مستدیر