این واژه معمولاً در مقابل واژهٔ کیفیت به کار میرود. در علم فیزیک، هر چیزی که قابلیت اندازهگیری داشته باشد، کمیت نامیده میشود و در مقابل، هر چیزی که نتوان آن را اندازهگیری کرد، کیفیت محسوب میشود. این اصطلاح را میتوان با یک عدد نمایش داد و برای تعیین مقدار آن، به یکای مربوط به آن چندی نیاز داریم. به عبارت سادهتر، هر چیزی که بتوان آن را اندازهگیری کرد و اندازهاش را با یک عدد و یکا بیان کرد و همچنین قابلیت افزایش یا کاهش داشته باشد، کمیت نامیده میشود.
کمیت
لغت نامه دهخدا
کمیت. [ ک ُ م َ / م ِ ] ( ع اِ ) اسب نیک سرخ فش و دم سیاه، مذکر و مؤنث در وی یکسان است. ج، کُمت، کماتی ( کزرابی ) مثله شذوذاً. سیبویه گفت: از خلیل در باره کمیت سوال کردم. خلیل گفت: این کلمه بدان جهت مصغر شده است که نه سیاه خالص و نه سرخ خالص است بلکه بین سیاهی و سرخی است... و فرق کمیت و اشقر به یال و دم است. اگر یال و دم سرخ باشد، اشقر و اگر سیاه باشد، کمیت است. و گویند بعیر کمیت همانگونه که گویند فرس کمیت و ناقة کمیت ایضاً. ( از منتهی الارب ). اسب سرخ رنگ که به سیاهی زند و یال و دم او سیاه باشد. ( آنندراج ). اسب نیک سرخ فش و دم سیاه، مذکر و مؤنث در وی یکسان است. ج، کُمت. ( ناظم الاطباء ). کمیت از اسبان آن را گویند که سرخی آن با سیاهی غیرخالص آمیخته باشد و گفته شده است اسبی است که رنگ آن بین سیاهی و سرخی است و مذکر و مؤنث در آن یکسان است و گویند: مهر کمیت و مهرة کمیت... و آن تصغیر اکمت است به غیر قیاس. و از اصمعی است: گویند بعیر احمر، وقتی که به سرخی آن رنگ دیگر نیامیخته باشد و اگر به سرخی آن سیاهی آمیخته باشد، آن کمیت است و همچنان است ناقة کمیت. ( از اقرب الموارد ). اسب سرخ یال و دم سیاه را گویند. ( برهان ). اسبی که به سیاهی زند و یال و دم وی سیاه باشد. اسب بش ( یال ) و دنبال ( دم ) سیاه. هیگر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا )
فرهنگ معین
(کُ مَ یا مِ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - اسب سرخ رنگ که به سیاهی زند.، ~ کسی لنگ بودن در انجام کاری کم مایه و ناتوان بودن. ۲ - شراب لعل انگوری که به سیاهی می زند.
فرهنگ فارسی
اسب، اسبی که رنگش بین سیاهی وسرخی باشد، انداره، مقدار، مقدارچیزی که سنجیده یاشمرده شود، درفارسی چندی هم گفته شده
( اسم ) ۱ - اسب سرخ یال و دم سیاه کهر: امیر المومنین علی رضی الله عنه گفته است دلاور ترین اسپان کمیت است. توضیح عرب رنگ کمیت را از هم. ( اسبان ) بهتر میدانند. بسرما و گرما و گرسنگی و تشنگی و تاخت و تاز و آفتاب و سنگلاخ و گل و لای طاقتش از هم. ( اسپان ) بیشتر است چنانکه شاعر گفته: کمیت کپل گرد و زانو سیاه بمیدان گدا را کند پادشاه بسرما و گرما توانا بود. ( فرسنام. اسد الله خوانساری نوروز نامه. تعلیقات ) یا کمیت کسی لنگ بودن. از عهد. کاری بر نیامدن. یا کمیت اش لنگ است. کم مایه است درین کار تسلطی ندارد. ۲ - شراب لعل انگوری که بسیاهی زند. یا کمیت نشاط شراب ارغوانی.