کتک زدن

لغت نامه دهخدا

کتک زدن. [ ک ُ ت َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) سیاست کردن. آزردن. جفا نمودن. ( ناظم الاطباء ). کسی را مورد ضرب ( کتک ) قرار دادن. ( فرهنگ فارسی معین ). زدن با هر چیز. زدن با دست یا چوب و امثال آن. زدن برای شکنجه.

فرهنگ معین

( ~. زَ دَ ) (مص م. ) تنبیه بدنی کردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) کسی را مورد ضرب ( کتک ) قرار دادن: [ فنی را کتک سختی زدم... ] ( یکی بود یکی نبود )

ویکی واژه

picchiare
تنبیه بدنی کردن.

جمله سازی با کتک زدن

حذرای حسود جنون حسب ‌که به حکم آگهی ادب مثلی‌که بیدل مازند به تو نیست‌ کم ز کتک زدن
تفسیر محافظه کارانه (سنتی قدیمی) از آیه ۳۴ سورهٔ نساء در قرآن در باب روابط زناشویی به این نتیجه می‌رسد که کتک زدن زن جایز است. بقیهٔ تفاسیر آیه ادعا می‌کنند که آیه زدن یک زن را تأیید نمی‌کند، بلکه از جدا شدن از او پشتیبانی می‌کند. تفاوت‌ها در تفاسیر به خاطر وجود مکاتب مختلف فقه اسلامی، گذشته‌ها و سیاست‌های مختلف موسسات دینی، تغییر مذهب‌ها، اصلاحات و تحصیلات می‌باشد.