کالیوه

کالیوه به معنای فردی نادان، احمق و بی‌خبر است. این واژه به عنوان صفتی برای توصیف کسانی به کار می‌رود که از نظر عقل و هوش در سطح پایینی قرار دارند یا حتی ممکن است به نوعی دیوانگی دچار شوند. به نقل از فرهنگ لغت آبادیس، کالیوه همچنین به معنای شیدا و حیران نیز ذکر شده است. این مفهوم نشان‌دهنده حالتی است که فرد از خود بی‌خبر است و به نوعی در دنیای خود گم شده است. کالیوه به ما یادآوری می‌کند که در زندگی روزمره، هوشیاری و آگاهی از اطراف خود چقدر مهم است و غفلت از این موضوع می‌تواند ما را به سمت بی‌عقلی و سرگشتگی بکشاند. در واقع، این واژه نمادی از عدم تعادل در تفکر و احساسات انسان‌هاست که می‌تواند پیامدهای جدی برای فرد و جامعه به همراه داشته باشد.

لغت نامه دهخدا

کالیوه. [ لی وَ / وِ ] ( ص ) بمعنی کالیو است. نادان. احمق. سرگشته. ( برهان ) ( صحاح الفرس ). آسیمه. ( صحاح الفرس ). دیوانه مزاج. ( برهان ). کندفهم. ( شعوری ج 2 ورق 259 ). کالویه و حیران و سرگردان. ( ناظم الاطباء ). || پریشان. ( ناظم الاطباء ):
ناله بلبل سحرگاهان و باد مشکبوی
مردم سرمست را کالیوه و شیوا کند.منوچهری.چون شدم نیم مست و کالیوه
باطل آنگه بنزد من حق بود.ابوسعید خطیری.شد سرم کالیوه عقل از سر بجست
خاصه این سر را که مغزش کمترست.مولوی.آن رهی که پخته سازد میوه را
و آن رهی که دل دهد کالیوه را.مولوی.روستائی در تملق شیوه کرد
تا که حزم خواجه را کالیوه کرد.مولوی.|| بمعنی کر باشد یعنی آنکه گوشش نشنود. ( از برهان ). رجوع به کالیو شود.

فرهنگ عمید

=کالیو: شبی مست شد و آتشی برفروخت / نگون بخت کالیوه خرمن بسوخت (سعدی۱: ۱۹۲ ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - ابله نادان. ۲ - سر گشته شیدا: [ چون شدم نیم مست و کالیوه باطل آنگه بنزد من حق بود ]. ( ابو سعید خطیری ) توضیح در شعوری بنام [ منجیک ] آمده ۳ - کر اصم.

ویکی واژه

کالیوه (صفت)
کالیو
عقب مانده ذهنی

جمله سازی با کالیوه

از حیل کالیوه و شیدا نمودی‌ شرق را گاه آن آمد که خود کالیوه و شیدا شوی
ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا هین زُهره را کالیوه کن زان نغمه‌های جان‌فزا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال احساس فال احساس فال تک نیت فال تک نیت فال میلادی فال میلادی