چنیدن

فرهنگ معین

(چِ دَ ) (مص م. ) نک چیدن.

فرهنگ عمید

۱. چیدن گل یا میوه از درخت: گلستان که امروز باشد به بار / تو فردا چنی گل نیاید به کار (فردوسی: ۷/۸۹ ).
۲. دانه برچیدن مرغ از زمین.

فرهنگ فارسی

چیدن، دانه برچیدن مرغ، چیدن گل یامیوه ازدرخت
( چید چیند خواهد چید بچین چیننده چیده ) ۱- کندن میوه و گل از درخت. ۲ - انتخاب کردن گزیدن. ۳ - دانه برداشتن مرغ از زمین و فرو بردن. ۳ - زدن شاخه های گیاه. ۵ - گرفت ناخن. ۶ - سترون موی. ۷ - بر بالای هم گذاشتن چیزی. ۸ - گستردن متاع با نظم و ترتیب پهن کردن بساط.

ویکی واژه

نک چیدن.

جمله سازی با چنیدن

کین چنیدن هزار ساله چرا با شراب دو ساله دارد شیخ
چنیدن هزار سال در اوج فضای قدس بی پر و بال طایر و طیّار بوده ایم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال ارمنی فال ارمنی فال نخود فال نخود فال انگلیسی فال انگلیسی