چنگال

چنگال

چنگال وسیله‌ای تیز و بلند که برای برداشتن مواد غذایی و غیره به کار می‌رود. این وسیله معمولاً دارای دندانه‌های بلند و تیز بر روی یک ساقه‌ی بلند است که به صورت مستقیم یا به صورت متصل به دسته‌ی چنگال است.

  • وگر میش جویی ز چنگال گرگ گمانی بود کژ و رنجی بزرگ
  • تنت پیش چنگال شیران برم سرت بر سنان سوی ایران برم
  • آهنین چنگال وی مریخ را در خون کشد صوت زرین دنگ او ناهید را شیدا کند
  • وگر این دل رها کنی در حال گربه او را بدرد از چنگال
  • ای بر جهنده کره، ز چنگال مرگ شو گر به حیله جست توانی بجه
     

لغت نامه دهخدا

چنگال. [ چ َ ] ( اِ ) ( از: چنگ + آل، پسوند ) پنجه مردم. پنجه دست. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ).دست. مشت. پنجه آدمی چون کمی خم کنند

فرهنگ معین

(چَ ) (اِ. ) ۱ - پنجه دست انسان یا پرندگان. ۲ - آلتی فلزی دارای چهار شاخه که هنگام غذا خوردن همراه قاشق به کار می رود.

فرهنگ عمید

۱. پنجۀ دست انسان.
۲. (زیست شناسی ) پنجۀ درندگان و پرندگان.
۳. (کشاورزی ) آلت فلزی چهارشاخه به اندازۀ قاشق برای برداشتن قطعات غذا.

فرهنگ فارسی

پنجه دست انسان، پنجه درندگان وپرندگان، جنگله
( اسم ) ۱- پنجه مجموع. انگشتان پرندگان خصوصا پرندگان شکاری. ۲ - چنگ. ۳ - نان گرمی که با روغن و شیرینی در یکدیگر مالیده باشند چنگای چنگال خوست. ۴ - شخص باریک میان. ۵ - آلتی فلزی از لوازم میز غذا خوری که دارای دسته و سه یا چهار دندانه است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] چنگال یا پنجه ـ که در کلام عرب از آن به «مِخْلَب» تعبیر می شود ـ در حیوان به منزله ناخن در انسان می باشد و از آن در بابهای طهارت، صلات، صید و ذباحه و اطعمه و اشربه سخن رفته است.
از نشانه های حرام گوشت بودن حیوان داشتن پنجه است؛ خواه از پرندگان باشد، مانند باز، عقاب، شاهین و کرکس و یا غیر پرندگان، همچون شیر، پلنگ و گرگ.
پاک بودن پنجه مردار
پنجه حیوان مرده همچون مو و پشم آن که دارای روح نیستند پاک است، مگر حیوان نجس العین (سگ و خوک) که تمام اجزای آن نجس است.
تذکیه حیوان دارای پنجه
حیوان پنجه دار بنابر قول مشهور قابل تذکیه است؛ بنابر این جسد آن با تذکیه پاک می شود و استفاده از پوست، پشم و موی آن در غیر نماز اشکال ندارد هرچند خوردن گوشت آن مطلقا حرام است.
چنگال

جملاتی از کلمه چنگال

به چنگال و دندان جهان را گرفتی ولیکن شدت کند چنگال و دندان
گه شیر به چنگال همی خست پی پیل گه پیل به خرطوم همی کوفت سر شیر
گاه غوغا شرزه شیرش گفتمی گر شرزه شیر از سنان چنگال و از شمشیر دندان داشتی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم