ویکی واژه
چایی (جمع چاییها)
چایی (جمع چاییها)
💡 حمله بر تبریز کرد و داد جنگی تازه دست عاقبت در ترکمانچایی ز نو پیمان ببست
💡 شربت و بستنی و قهوه و چایی خواهم گرچه بی میل بُوَم خواهش هر چار کنم
💡 پیچ و چایی دست در آغوش هم نرگس و سنبل شده همدوش هم
💡 پشت چایی چپقی چند به نافش بندم هم در آن لحظه منش واقف اسرار کنم
💡 بس که خوردم چایی دم ناکشیده در سویس آبم افتد در دهان از یاد چای پر دمی