پیروز

واژه‌ای فارسی است که به معنای موفقیت و پیروزی در زندگی و نبردهاست. این نام به معنای خوشحالی، کامیابی و شادکامی نیز به کار می‌رود و در مفهوم عام، به معنای کسی است که بر رقیب خود غلبه کرده و در جنگ یا مسابقه به پیروزی رسیده است. در ادبیات کهن فارسی، به عنوان یکی از صفات خداوند نیز ذکر شده و نشان‌دهنده شادی و خوشحالی است. در تاریخ ایران، این نام به سه پادشاه مشهور ساسانی نسبت داده می‌شود. اول که پس از شکست برادرش هرمز سوم به سلطنت رسید، در جنگ با هپتالیان جان خود را از دست داد. دوم که سلطنتی کوتاه داشت و پیروز سوم، پسر یزدگرد سوم، که پس از کشته شدن پدرش به ترکستان فرار کرد و در آنجا با کمک چینی‌ها حکومتی تشکیل داد، در برابر لشکر مسلمانان به چین گریخت. همچنین این نام در ادب فارسی به عنوان نام یکی از شخصیت‌های برجسته شاهنامه و دلاوران دوران ساسانیان شناخته می‌شود. این واژه، به عنوان نمادی از پیروزی و شادکامی در فرهنگ ایرانی، به ویژه در ادبیات و تاریخ، جایگاه ویژه‌ای دارد و به خوبی نمایانگر روحیه غلبه بر مشکلات و دستیابی به موفقیت است.

لغت نامه دهخدا

پیروز. ( ص ) فیروز. مظفر. غالب. منصور. نصرت یافته. مظفار. ظفرة. فاتح. بمعنی فیروز است که غالب شدن و غالب آمدن بر اعدا باشد. ( برهان )

فرهنگ معین

(ص. ) ۱ - مظفر، چیره. ۲ - مبارک، خجسته.

فرهنگ عمید

۱. کامیاب.
۲. چیره.
۳. [قدیمی] خوش وخرم.

فرهنگ فارسی

پیروزاول. هیجدهمین پادشاه ساسانی ( ۴۸۴ - ۴۵۹ م. ) وی بر برادر خود هرمزد سوم طغیان کرد و بیاری هپتالیان براو غالب شد ولی سلطنت او چندان باسایش نگذشت. دفاع از سرحدهای شمال و مشرق مستلزم اعمال نظامی بود و قحطی طولانی پدید آمد و بر مصایب جنگ افزود. وی درسال ۴۸۴ در جنگ با هیپتالیان مغلوب و مقتول شد. پیروز دوم. بیست و نهمین پادشاه ساسانی. وی پس از (( بوران ) ) چند روز از سال ۶۳٠ م. سلطنت کرد و پس از او آزرمیدخت بر تخت جلوس نمود. پیروز سوم. پسر یزدگرد سوم. وی پس از قتل پدر به تخارستان رفت. امپراتور چین از سال ۶۶۲ م.او را به پادشاهی شناخت و او بچین رفت ولی توفیقی نیافت و در ۶۶۷ م.در گذشت.
کامیاب، چیره، خوش وخرم، چیرگی، فتح وغلبه، فیروز
( صفت )۱- مظفر غالب منصور فیروز فاتح: پسر بر پسر همچنین شاد باد. جهاندار و پیروز و فرخ نهاد. ( فردوسی ) ۲- میمون مبارک خجسته خوش شگون: چه بود فالی فرخنده تر از دیدن دوست ? چه بود روز پیروز ترا از روز وصال ? ( فرخی ) ۳- خوش و خرم کامیاب: همی بود پیروز و شادان سه روز چهارم چو بفروخت گیتی فروز... ( فردوسی ) ۳- بهره مند متمتع: بیا تا بامدادان زاول روز شویم از گنبد پیروزه پیروز. ( نظامی )
از قرائ ناحیت سردرود همدان

فرهنگ اسم ها

اسم: پیروز (پسر) (فارسی) (تلفظ: piruz) (فارسی: پيروز) (انگلیسی: piruz)
معنی: مبارک، فاتح، خجسته، کامیاب، خوشحال، ( = فیروز )، غلبه کننده بر حریف در جنگ یا مسابقه، فرخنده، ( در قدیم ) از صفات خداوند، شاد، ( در حالت قیدی ) ( در قدیم ) با خوشحالی و شادی، ( در قدیم ) فیروزه [سنگ قیمتی]، ( به مجاز ) کبود، ( اَعلام ) نام سه تن از شاهان ساسانی ) پیروز اول [، میلادی]، که پس از شکست دادن برادرش هرمز سوم به تخت نشست، در جنگ با هپتالیان کشته شد، ) پیروز دوم [ میلادی] که مدت کوتاهی پادشاهی کرد، ) پیروزسوم پسر یزدگرد سوم، که پس از کشته شدن پدرش [ میلادی] به ترکستان گریخت و خود را شاه خواند و در آنجا به یاری چینیان دولتی تشکیل داد، ولی با حمله ی مسلمانان به چین گریخت، [ میلادی]، ( در قدیم ) فیروزه ]سنگ قیمتی[ و ( به مجاز ) کبود، ( در اعلام ) نام هیجدهمین پادشاه ساسانی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از دلاوران ایرانی در زمان ساسانیان

جملاتی از کلمه پیروز

عید نو کائینه دلها ز زنگ غم زدود بر وزیر شهنشان فرخنده و پیروز باد
نشانی ز پیروز خسرو بجست بیاورد ناگاه مردی درست
به پیروزی رسید از روم جمشید چو عیسی همعنانش مهد خورشید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال اوراکل فال اوراکل فال تاروت فال تاروت فال ارمنی فال ارمنی