پی گرد
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (حقوق ) تعقیب و بازخواست کیفری.
۳. (صفت فاعلی ) کسی که در پی چیزی می گردد و اثر چیزی را جستجو می کند، پی گردنده، گردنده در پی چیزی.
فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) گشتن در پی چیزی پی گشت. ۲- ( صفت ) کسی که در پی چیزی میگردد
ویکی واژه
کسی که در پی چیزی میگردد.
جمله سازی با پی گرد
تا صاحب محمل، دلت ازکفر نرباید بیتابی مجنون ز پی گرد ندانی
چندانکه رفتم از پی گرد سمند او روزی نشد که پر شود این دیده ی تهی
نگران چند روی از پی گردیدن دل ز آن خبر گیر که گرد سر آن می گردد
پی گردد آن همه سر همچون سر قلم خون گردد آن همه دل همچون دل انار
مباش در پی گرد آوری که ماه تمام ز خود تهی چو شود قابل اشاره شود