هول

هول

هول در زبان فارسی به معنای ترس یا وحشت است. این واژه به طور خاص در مواقعی به کار می‌رود که فرد تحت تاثیر یک احساس ناامنی یا خطر قرار می‌گیرد. همچنین، می‌تواند به وضعیتی اشاره کند که در آن فرد به دلیل فشارهای روانی یا اجتماعی دچار اضطراب می‌شود. این واژه در ادبیات فارسی نیز کاربرد فراوانی دارد و به توصیف احساسات مختلف انسانی کمک می‌کند. حس هول ممکن است به دلایل مختلفی ایجاد شود. عواملی مانند مواجهه با موقعیت‌های خطرناک، اخبار ناگوار، یا تجارب شخصی منفی می‌توانند در بروز این احساس نقش داشته باشند. همچنین، فشارهای اجتماعی و روانی، مانند استرس در محل کار یا روابط بین فردی، نیز می‌توانند فرد را به حالت هول دچار کنند. در نهایت، برخی از افراد به طور طبیعی حساس‌تر هستند و سریع‌تر به محرک‌های هول‌آور واکنش نشان می‌دهند.

معنی کلمه در زبان عامیانه:

واژه هَوَل برای اشاره به کسانی به کار رود که به شدت و افراطی به چیزی علاقه دارند. به طور مثال، شخصی که به شدت و غیرمنطقی، به نوعی درگیر موضوعی خاص است، ممکن است به عنوان «هَوَلِ فلان چیز» شناخته شود. این اصطلاح به نوعی افراط در تمایلات و علاقه‌مندی‌ها اشاره دارد که در آن فرد هیچ حد و مرزی برای خود قائل نیست.

همچنین این اصطلاح به افرادی اطلاق می‌شود که در جهت جلب توجه یا برقراری رابطه با جنس مخالف، به شدت افراطی عمل کرده و حتی ممکن است خود را در موقعیت‌های خفت‌بار و تحقیرآمیز قرار دهند. این افراد در تلاشند تا به هر طریق ممکن، حتی به بهای از دست دادن عزت نفس یا آبروی خود، به هدف‌شان برسند.

به عبارت دیگر، هَوَل به کسی گفته می‌شود که خواسته‌های جنسی یا عاطفی‌اش به حدی شدید و افراطی است که در آن هیچ مرز و قاعده‌ای برای او وجود ندارد و ممکن است خود را به شدت تحقیر کند تا به خواسته‌اش برسد. در اصطلاحات روزمره، این واژه به نوعی حالت ضعف یا وابستگی شدید در برابر جنس مخالف را بیان می‌کند که بیشتر در مردان به چشم می‌آید، هرچند در برخی موارد این مفهوم ممکن است به جنس مخالف نیز اطلاق شود.

لغت نامه دهخدا

هول. [ هََ ] ( ع اِ ) ترس از کاری که راه آن دریافته نشود. ( ازاقرب الموارد ). ترس. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( دهار )( برهان ). خوف. بیم. ( برهان ). هراس. رعب. وحشت. هیبت. ( آنندراج ). مخافت. ( از اقرب الموارد )

فرهنگ معین

(هُ ) (ق. ) دست پاچه.
( ~. ) [ ع. ] (اِ. ) هراس، ترس، بیم.
دادن ( ~. دَ ) (اِ. ) (عا. ) کسی را ناگهان به جلو پرت کردن.

فرهنگ فارسی

خوف، ترس، هراس، بیم، اهوال جمع
۱- ( مصدر ) ترسانیدن. ۲- ( اسم ) ترس بیم:... هول مرگ وقیامت رامعاینه ساختند. خذلانی برایشان افتاد. توضیح باین معنی صفت تفضیلی هولتر آمده. توضیح ۲- فرهنگهای پارسی این کلمه را درپارسی بمعنی بلند ورفیع وراست و درست آورده اند ولی شواهدی که برای این معانی نشان داده اند میرساند که کلمه عربی است و بمعانی فوق استعمال شده ۳- ( صفت ) کار بیمناک جمع: اهوال. ۴- هایل ترساننده مهیب: چگونه هول حیوانی چوبالا در(ببالا در زبا لادر ) ژیان پیلی ( شیری ) کجاپیل ( پیلی ) ژیان زرو تا جهان باشد جهان باشد.: علامت مغرور آل بویه را بستدند و ایشان را هزیمت کردند هزیمتی هول... یا هول توی دل کسی انداختن. توی دل کسی را خالی کردن و او را ترسانیدن یا نگران و مضطرب ساختن. یا هول وتکان خوردن. ترس و اضطراب بسیار یافتن.
ناقه تیز خاطر و چالاک

جمله سازی با هول

آن سکوت آن کوهسار هولناک اندرون پر سوز و بیرون چاک چاک
کسی‌که باشد مجهول نام و خامل ذکر به ذکر او شود اندر جهان همه مذکور
در گنج خاور گشادند باز بدیدند هول نشیب از فراز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال کارت فال کارت فال اعداد فال اعداد فال حافظ فال حافظ